بازگشت

جلوگيري از نوشتن منشور ابدي


يكي از قرائني كه اجتماع منافقان در مدينه را تأييد مي كند، مسأله معروف به «مصيبة يوم الخميس» مي باشد. وقتي پيامبر صلي الله عليه و آله متوجه تمرد و بازگشت عده اي از مسلمانان از جيش «اسامه» شد، تصميم گرفت خلافت علي بن ابي طالب عليه السلام را در محضر اصحاب مكتوب نمايد. اما همان افرادي كه به جبهه نرفته و در مدينه اجتماع كرده بودند از تدوين


منويات رسول خدا صلي الله عليه و آله جلوگيري نمودند. براي تبيين مطلب به اصل جريان توجه فرماييد.

بخاري به سند خود از عبدالله بن مسعود روايت مي كند كه ابن عباس گفت: هنگامي كه وفات پيغمبر فرارسيد گروهي از رجال از جمله عمر بن خطاب در خانه پيغمبر حضور داشتند. پيغمبر صلي الله عليه و اله فرمود: (قلم و كاغذي) بياوريد تا فرماني براي شما بنويسم كه بعد از آن گمراه نشويد.

عمر گفت: درد بيماري بر وي غالب شده قرآن در دسترس شماست. [1] همين كتاب خدا براي ما كافي است. در اين هنگام حضار به گفتگو و كشمكش پرداختند. عده اي مي گفتند نزديك تر شويد تا پيغمبر فرماني براي شما بنويسد كه بعد از آن هرگز گمراه نگرديد. گروهي ديگر حرف عمر را تكرار مي كردند. وقتي سخنان بيهوده و گفتگوي آنان بالا گرفت، پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود: برخيزيد. عبدالله بن مسعود گفت: ابن عباس مي گفت: مصيبت بزرگ اين بود كه اختلافات و مهمل گويي آنان مانع از اين شد كه پيغمبر چنين فرماني را براي ايشان بنويسد. [2] .

در اين قضيه دو مطلب حايز اهميت است.

1- اهانت آشكار به رسول خدا صلي الله عليه و آله؛ به همان كسي كه قرآن كريم فرمود:«و ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي» [3] هرگز از روي هوا و هوس سخن نمي گويد بلكه آنچه مي گويد وحي الهي است.

2- اجتماع اعوان و انصار «عمر» در مجلس پيامبر صلي الله عليه و آله با نزاع و كشمكش مانع كتابت مي شوند و بر اصحاب مؤمن غلبه مي كنند.

متوقف ساختن سپاه «اسامة» و جلوگيري از صدور منشور جاويد رسول الله صلي الله عليه و آله به خوبي قدرتمندي جبهه نفاق در روزهاي آخر حيات پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را تأييد مي نمايد.



پاورقي

[1] چنانکه در منابع ديگر آمده است عمر گفت:«پيامبر هذيان مي‏گويد.» ليکن برخي از منابع براي تبرئه او کلامش را تغيير داده‏اند. (ر. ک. الاجتهاد في مقابل النص، ص 171، از مسند احمد، ج 1، ص 355 و کنز العمال جزء 3، ص 138).

[2] صحيح بخاري، محمد بن اسماعيل البخاري، ج 7، ص 9، شرح نهج‏البلاغه، ابن ابي‏الحديد، ج 2، ص 5، صحيح مسلم، ج 3، حديث 1259؛ طبقات، ابن‏سعد، ج 2، ص 244.

[3] نجم (53)، آيات 4 - 3.