بازگشت

سريه ي اسامة بن زيد


سن «اسامة» را در زماني كمه فرماندهي لشكر را به عهده گرفت مورخين هفده تا بيست سال نوشته اند.

روزهاي آخر ماه صفر، سال يازدهم هجرت، پيامبر صلي الله عليه و آله در حالي كه خود كسالت داشت سپاه عظيمي از مسلمانان را به قصد حمله به «روم» مهيا نمود. صبحگاه «اسامه» را خواست، و فرمود: به سرزميني كه پدرت در آن شهيد شده رهسپار شو و اسب را بر سرزمين آنها بتاز. من سركردگي اين سپاه را به تو دادم. صبح هنگام بر اهل «ابني» حمله بر؛ و سخت محاصره شان نما! اما آن چنان به سرعت حركت كن كه پيش از رسيدن خبر به آنها، به محل نبرد رسيده باشي. اگر خداوند به تو پيروزي داد در ميان آنها كم بمان. (و در اين سفر) همراه خود، افراد وارد و كساني كه راه را بلد هستند بردار. [1] .

پس از چند روز پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مطلع شد كه سپاه در حركت سستي مي كند. با همان حال بيماري به ميان سپاه رفت و آنها را تحريص و تهييج نمود. پرچم را با دست خود بست و به «اسامه» داد تا حميتشان را تحريك و عزمشان را محكم سازد. سپس خطاب به اسامه فرمود:

به نام خدا و در راه خدا نبرد كن و هر كسي را كه به خدا كافر است از زمين برانداز. «اسامه» با پرچم بسته از مدينه خارج شد و آن را به دست «بريده» سپرد و در جرف، لشگرگاه زد. آنجا نيز در حركت كندي كردند و حركت نكردند. و با بهانه هاي مختلف از رفتن به جنگ روميان سرباز زدند. برخي به اين بهانه كه حضرت رسول صلي الله عليه و آله مريض است و ما نمي توانيم او را در اين حال رها كنيم لشكرگاه را ترك گفتند. برخي ديگر فرماندهي «اسامة» را مورد طعن قرار دادند و سپاه را ترك كردند.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وقتي از بهانه هاي آنها مطلع گشت به منبر رفت و مجددا آنها را به رفتن از مدينه تحريص نمود و شايستگي «اسامه» را يادآور شد. [2] .

اما اين لشكر به خاطر تعلل ورزي برخي از اصحاب و تخلف آنها از فرماندهي


«اسامه» موفق به حركت نشد. با رحلت رسول خدا صلي الله عليه و آله بقيه افراد نيز به مدينه برگشتند. [3] .


پاورقي

[1] يعقوبي، ج 2، ص 113، مغازي، واقدي، ج 3، ص 1118 - 1117.

[2] الکامل، ابن‏اثير، ج 216، 2، مغازي، واقدي، ج 3، ص 1119.

[3] مغازي واقدي، ج 3، ص 1120.