بازگشت

تضعيف سپاه اسلام


يكي از شيطنت هاي منافقان در عصر رسالت، همكاري با سپاه كفر و تضعيف قواي نظامي پيامبر صلي الله عليه و آله با نيت نابودي اسلام، بوده است كه نمونه هايي از آن را در اينجا متذكر مي شويم.

منافقين در جنگ احد: در جنگ احد، هنگامي كه مسلمانان به فرماندهي پيامبر صلي الله عليه و آله به طرف دامنه كوه «احد» حركت مي كردند، در نيمه راه «عبدالله بن ابي بن سلول» همراه عده اي از منافقين و اهل شك و ترديد، بازگشتند تا به خيال خود روحيه مسلمانان را تضعيف نمايند. [1] اما شركت نكردن اين عناصر فاسد به نفع سپاه اسلام بود چه اينكه قرآن كريم فرمود:«لو خرجوا فيكم مازادوكم الا خبالا و لاوضعوا خلالكم يبغونكم الفتنة و فيكم سماعون لهم و الله عليم بالظالمين» [2] اگر آنها همراه شما (به سوي ميدان جهاد) خارج مي شدند، جز اضطراب و ترديد، چيزي بر شما نمي افزودند؛ و به سرعت در بين شما به فتنه انگيزي (و ايجاد تفرقه و نفاق) مي پرداختند، و در ميان شما، افرادي (سست و ضعيف) هستند كه به سخنان آنها كاملا گوش فرامي دهند؛ و خداوند ظالمان را مي شناسد.

حوادث تلخي كه درجريان جنگ «احد» رخ داد، نشان دهنده اين حقيقت بود كه


برخي از منافقان براي تخريب روحيه ي مسلمانان به منطقه «احد» آمده بودند. از جمله كارهاي آنها شايعه كشته شدن پيامبر صلي الله عليه و آله بود. خداوند متعال در پاسخ آنان فرمود:«و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علي اعقابكم و من ينقلب علي عقبيه فلن يضر الله شيئا و سيجزي الله الشاكرين». [3] .

محمد صلي الله عليه و آله فقط فرستاده خداست؛ و پيش از او، فرستادگان ديگري نيز بودند؛ آيا اگر او بميرد و يا كشته شود، شما به عقب برمي گرديد؟! (و اسلام را رها كرده به دوران جاهليت و كفر بازگشت خواهيد نمود؟!) و هر كس به عقب بازگردد، هرگز به خدا ضرري نمي رساند، و خداوند به زودي شاكران (و استقامت كنندگان) را پاداش خواهد داد.

منافقان در خدمت يهود: در ماه ربيع الاول سال چهارم هجري، پيامبر صلي الله عليه و آله براي انجام كاري به سوي يهوديان «بني نضير» رهسپار شدند. [4] پس از اينكه پيامبر صلي الله عليه و آله به قلعه آنها رسيد در كنار ديواري به استراحت پرداخت. در اين حال يهوديان برخلاف معاهدات خود با مسلمانان تصميم به قتل حضرت صلي الله عليه و آله گرفتند. در حالي كه «عمرو بن جحاش بن كعب» جهت پرتاب سنگ به حضرت صلي الله عليه و آله بالاي بام مي رفت، رسول خدا صلي الله عليه و اله به وسيله وحي از تصميم «بني نضير» باخبر شد و به سرعت به طرف مدينه حركت كرده اصحاب خود را براي جنگ آماده ساخت. پيامبر صلي الله عليه و آله «محمد بن مسلمه» را نزد آنان فرستاد و به آنها ده روز مهلت داد كه شهر مدينه را ترك كنند و فرمود: پس از پايان اين مدت، هر كس (از يهود بني نضير) ديده شود گردنش را مي زنم!

يهوديان چند روزي در تهيه وسايل سفر بودند تا منطقه مدينه را ترك كنند؛ اما گروهي از منافقان همان عبدالله بن ابي، وديعه و مالك بن ابي قوقل كسي را نزد «بني نضير» فرستادند. و از آنها خواستند در قلعه خود بمانند و دفاع كنند و قول همكاري به آنها دادند. عبدالله بن ابي گفت:«دو هزار نفر از قبيله ام و ديگران با من همراهند و


اينان به قلعه هاي شما مي آيند و تا پاي جان ايستادگي مي كنند.» [5] .

قرآن كريم درباره اين اقدام منافقان فرمود:«الم تر الي الذين نافقوا يقولون لاخوانهم و الذين كفروا من اهل الكتاب لئن اخرجتم لنخرجن معكم و لا نطيع فيكم احدا ابدا و ان قوتلتم لننصرنكم و الله يشهد انهم لكاذبون» [6] .

آيا منافقان را نديدي كه پيوسته به برادران كفارشان از اهل كتاب مي گفتند:«هرگاه شما را (از وطن) بيرون كنند، ما هم با شما بيرون خواهيم رفت و هرگز سخن هيچ كس را درباره شما اطاعت نخواهيم كرد؛ و اگر با شما پيكار شود، ياريتان خواهيم نمود» خداوند شهادت مي دهد كه آنها دروغگويانند.

منافقان در غزوه خندق: در سال پنجم هجري مشركان با همكاري چند تن از يهوديان بني نضير به مدينه حمله كردند و به تعبير قرآن كريم از بالا و پايين به مدينه رو آوردند. [7] عده اي از مسلمانان قلوبشان به لرزه افتاد و در مورد خداوند متعال گمان هاي باطل بردند [8] و عده اي از منافقين نيز وعده هاي پيامبر صلي الله عليه و آله را فريب دانستند و براي تضعيف روحيه مسلمانان تلاش كردند: «و اذ يقول المنافقون و الذين في قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله الا غرورا، و اذ قالت طائفة منهم يا اهل يثرب لا مقام لكم فارجعوا و يستأذن فريق منهم النبي يقولون ان بيوتنا عورة و ما هي بعورة ان يريدون الا فرارا» [9] در آن هنگام منافقان و آنان كه در دل هايشان شك و ريب بود با يكديگر مي گفتند آن وعده ها كه خدا و رسول به ما دادند، غرور و فريبي بيش نبود و در آن وقت طايفه اي از كفار و منافقان، گفتند اي يثربيان ديگر شما را در مدينه جاي ماندن نيست بازگرديد و در آن حال گروهي از آنها براي رفتن از پيغمبر صلي الله عليه و آله اجازه خواسته، مي گفتند خانه هاي ما ديوار ندارد در صورتي كه دروغ مي گفتند و مقصودشان چيزي جز فرار از جبهه جنگ نبود!


منافقان در جنگ تبوك: جنگ تبوك در سال نهم هجرت، با هدف سركوب سپاه «هرقل» كه قصد حمله به مدينه را داشت انجام گرفت. آنچه در اين جنگ قابل توجه است درگيري و جنگ نيست چون جنگي صورت نگرفت (جز يك مورد درگيري محدود با بعضي از عرب ها) مهم در اين جنگ آزمايش مؤمنين و تشخيص منافقين و حركات آنها بود. منافقيني كه هم سپاه اسلام را تضعيف كردند و هم مسجد ضرار را ساختند.

قرآن كريم از رفتار كافرمنشانه آنها پرده مي افكند و با فرستادن بخش اعظم سوره «توبه» ماهيت آنان را بر مسلمانان آشكار مي سازد؛ و به پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد:

اگر به كساني كه آمدند و از تو اجازه ي مرخصي گرفتند اجازه نداده بودي راستگويان و دروغگويان را مي شناختي. زيرا همه پي مي بردند به اينكه شركت همگاني براي جهاد ضروري است و (شركت) بخشي از مسلمانان براي تحقق هدف كفايت نمي كند. در اين صورت كساني كه به خداي يگانه و روز جزاء باور دارند اجازه مرخصي نمي گرفتند، و فقط كساني اجازه مرخصي مي گرفتند كه به خداي يگانه و دوره بازپسين باور ندارند و دل هايشان به كژي، آلوده است و در نتيجه آن در كژي مي لولند و آنان در پي اين هستند كه مسلمانان را از دين بگردانند و كارها را به وضع پيشين بازگردانند... آنان در منجلاب برگشتگي و گرايش به كفرند... اگر خواه يا ناخواه در تأمين هزينه جهاد شركت دارند چون كافر و زشتكارند مأجور و درخور پاداش نخواهند بود عاملي كه سبب شده كمكهاي مالي، كه براي تأمين هزينه هاي ضروري مي كنند پذيرفته درگاه خدا نشود اين است كه آنان به خداي يگانه و پيامبرش كافر شده اند و نمي شود نماز بخوانند و در حال كسالت و تنبلي نباشند و نمي شود در تأمين هزينه هاي ضروري شركت كنند و ناخوشدل نباشند... قسم به خدا مي خورند كه از شما و جزء ملت اسلامي هستند، در حالي كه از شما و جزء شما نيستند بلكه جماعتي ترسو هستند كه از ترس، اظهار مسلماني مي كنند... به آنان بگو كه پس از ايمان آوردنتان كافر شده ايد؛ به اين دليل كه از انجام وظيفه ي جهاد رخ


برتافته ايد... مردان منافق و زنان منافق از گروه اجتماعي و اعتقادي يكديگرند؛ ديگران را به سوي ناروا دعوت مي كنند. و فرمان به ناحق صادر مي كنند. و از شايسته و روا برحذر مي دارند و قدرت هاي مالي و بدني خود را از صرف شدن در راه حق بازمي گيرند.... [10] .

فشار اقتصادي: شگرد ديگر منافقان، براي تضعيف خط رسالت، ايجاد محدوديت اقتصادي براي مسلمانان بوده كه خداوند متعال از توطئه آنها پرده برمي دارد:

«هم الذين يقولون لاتنفقوا علي من عند رسول الله حتي ينفضوا و لله خزائن السموات و الارض و لكن المنافقين لايفقهون» [11] .

آنها كساني هستند كه مي گويند:«به افرادي كه نزد رسول خدا هستند انفاق نكنيد تا پراكنده شوند.» (غافل از آنكه) خزاين آسمان ها و زمين از آن خداست، ولي منافقان نمي فهمند.


... شما را از منافقان برحذر مي دارم. زيرا آن ها گمراه و گمراه كننده اند... در برابر هر حقي باطلي و در برابر هر دليل قطعي شبهه اي دارند. [12] علي عليه السلام


پاورقي

[1] السيرة النبويه، ابن‏هشام، ج 3، ص 125، جنگ «احد» در سال سوم هجري براي انتقام کشته‏شدگان جنگ «بدر» اتفاق افتاد.

[2] توبه (9)، آيه‏ي 47.

[3] آل‏عمران (3)، آيه‏ي 144.

[4] درباره علت رفتن پيامبر صلي الله عليه و آله به قلعه بني‏نضير مورخين نظر واحدي ندارند.

[5] السيرة الحلبية، الحلبي الشافعي، ج 2، ص 277، الکامل في التاريخ، ابن‏اثير، ج 1، ص 565.

[6] حشر (59)، آيه‏ي 11.

[7] «اذ جاؤکم من فوقکم و من اسفل منکم.» سوره احزاب (33)، آيه 10.

[8] «هنالک ابتلي المؤمنون و زلزلوا زلزالا شديدا». سوره احزاب، آيه 11.

[9] احزاب، آيات 14 - 13.

[10] توبه (9)، آيات 67 - 43 ترجمه و تلخيص.

[11] منافقون (63)، آيه‏ي 7.

[12] نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 194.