بازگشت

پيدايش منافقان در مكه بود يا مدينه


ممكن است گفته شود محل پيدايش منافقان در عصر رسالت «مدينه» مي باشد و در مكه از نفاق خبري نبوده است؛ زيرا قبل از هجرت، مسلمانان از قدرت چنداني برخوردار نبوده، و از نظر قوا و تجهيزات مادي به مراتب پايين تر از مشركان بوده اند؛ لذا ضرورتي نداشت كفار ظاهرا در صف مسلمانان قرار گيرند تا به آنها آسيب رسانند، بلكه مي توانستند باكمال قدرت در مقابل مسلمانان بايستند.

مرحوم علامه طباطبايي در پاسخ اين شبهه مي فرمايد: «اين سخن كه چون پيامبر صلي الله عليه و اله و مؤمنان قدرت كافي نداشتند، پس محل پيدايش نفاق «مدينه» و از زمان قدرت گيري پيامبر صلي الله عليه و آله مي باشد، تام نيست. چون تنها دليل و منشأ نفاق عدم قدرت برمخالفت نيست؛ تا اگر قدرت مخالفت بود نفاق را منع كنيم. بلكه در بسياري از انقلاب هاي اجتماعي كساني يافت مي شوند كه مرام انقلابيون را مي پذيرند، براي اينكه حاكميت آينده را از آن خود سازند مخصوصا در نهضت پيامبر صلي الله عليه و آله كه حضرت فرمود:«اگر ايمان بياوريد و اطاعت كنيد پادشاهان زمين خواهيد بود.» [1] پس عقلا جايز است كه عده اي به پيامبر صلي الله عليه و آله ايمان آورده باشند براي اينكه آرزوهاي ديرين خود را جامه عمل بپوشانند و به رياست امت دست يابند.

و همچنين ممكن است عده اي از افرادي كه در مكه ايمان آوردند مرتد شده و ارتداد خود را مخفي داشته باشند. چنان كه قرآن كريم فرمود:«يا ايها الذين امنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتي الله بقوم يحبهم و يحبونه» [2] اي كساني كه ايمان آورده ايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد، (به خدا زياني نمي رساند؛) خداوند جمعيتي را مي آورد كه آنها را دوست دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند. و از آن جا كه پس از هجرت


حضرت صلي الله عليه و آله به مدينه بلافاصله حركت نفاق پديدار مي شود و نقش ايفا مي كند نشان دهنده اين حقيقت است، كه در مكه نيز اين جريان داير بوده است. زيرا بدون مقدمات قبلي و گذشت زمان، حركت اجتماعي آن هم به اين گستردگي ميسر نمي گردد.» [3] .

بنابراين عده اي از منافقان در مكه (قبل از هجرت) از روي «طمع» ايمان آوردند و عده اي ديگر از روي ترس و براي حفظ جان خود تظاهر به اسلام نمودند مانند ابوسفيان و امويان. اما هر دو گروه در يك جهت تلاش كردند كه عبارت بود از تضعيف خط رسالت و امامت. در اينجا برخي از خيانت هاي منافقان در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله را ذكر مي كنيم.


پاورقي

[1] سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج 2، ص 549.

[2] مائده (5)، آيه‏ي 54.

[3] تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ج 19، ص 289 - 288.