بازگشت

توزيع عادلانه


قرآن مسلمانان را به كار مجدانه فراخواند، تا با افزايش توليد كالا و خدمات، زندگي بهتري فراهم آورند. و از سوي ديگر قوانيني را براي تقسيم عادلانه ي آنچه از تلاش انسان ها و بركات طبيعت به دست مي آيد وضع كرد؛ تا در حق كسي ظلم نشود و حق به صاحب حق برسد.

تعلق مالكيت به خدا، و مشروط شدن مالكيت انسان آثار مهم اقتصادي به بار آورد؛ به اين شرح كه انسان مسلمان نمي توانست همانند سابق از هر راهي كسب ثروت كند و لازم بود در محدوده قوانين اسلام فعاليت اقتصادي داشته باشد. خداوند متعال در اين باره فرمود:

«يا ايها الذين امنوا لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل الا ان تكون تجارة عن تراض منكم» [1] .

اي اهل ايمان مال يكديگر را به ناحق نخوريد، مگر اينكه تجارتي از روي رضا و رغبت انجام دهيد.

و به طور كلي فعاليت هايي را كه در حيات اقتصادي جامعه اخلال ايجاد مي كنند. همانند: غارتگري، رباخواري، خوردن مزد كارگران، دزدي، رشوه، غصب، قمار احتكار، غش در معامله، توليد كالاي بيهوده مثل شراب و... ممنوع شمرد.

مبناي منطقي و ميزان اجتماعي و اقتصادي تحريم، اين است كه هيچ يك از اين روش ها باعث توليد كالا و خدمات مفيد اجتماعي نيست.

چنانكه اسلام براي توليد و كسب ثروت تدابيري انديشيد و شرايطي را وضع نمود؛ در جهت مصرف نيز محدوديت هايي قايل شد. مالك ثروت، اموال خود را تنها براي تأمين زندگي خود و ساير برادرانش مي تواند خرج كند و حق اسراف و تبذير ندارد.


خداي متعال مي فرمايد:

«يا بني آدم خذوا زينتكم عند كل مسجد، و كلوا و اشربوا و لا تسرفوا انه لا يحب المسرفين» [2] .

اي فرزندان آدم! زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود برداريد؛ و (از نعمت هاي الهي) بخوريد و بياشاميد، ولي اسراف نكنيد كه خداونداسراف كنندگان را دوست نمي دارد.

اسلام اگرچه مالكيت خصوصي را پذيرفت اما انباشت سرمايه را به نحوي كه موجب محروميت ديگران شود، ممنوع دانست و كساني را كه تنها به فكر اندوختن مال و ثروت هستند مورد نكوهش قرار داد و فرمود:

«ويل لكل همزة لمزة، الذي جمع مالا و عدده، يحسب ان ماله اخلده، كلا لينبذن في الحطمة، و ما ادريك ما الحطمة، نار الله الموقدة، التي تطلع علي الافئدة» [3] .

واي بر نكوهش كن عيب جو، آنكه مالي را فراهم آورده و مي شمرد. پندارد كه مال او وي را جاودان مي سازد نه چنين است، او در حطمه (دوزخ) افكنده مي شود. و تو چه مي داني، حطمه چيست؟ آتش افروخته خداي است كه دل ها را فرامي گيرد؟

و يكي از علل عدم پذيرش اسلام توسط سردمداران شرك نيز همين برنامه هاي اقتصادي بود كه اسلام ارائه داد زيرا هنگامي كه حضرت محمد صلي الله عليه و سلم مبعوث به رسالت شد. مردم حجاز از نظر اقتصادي به دو گروه عمده تقصيم مي شدند.

الف - مالداران و بازرگانان

ب - ستمكشان و بردگان

اكثر افرادي كه در گروه نخست بودند چون منافع خود را در خطر مي ديدند با تمام قوا


به جنگ اسلام برخاستند و تا آخرين لحظه مقاومت كردند و هنگامي كه تمام راه ها را بسته يافتند و خود را در محاصره پيامبر صلي الله عليه و آله ديدند تظاهر به اسلام كردند و به اين وسيله جان خود را نجات دادند.

گروه دوم نخستين گروندگان به دين اسلام بودند. چون برنامه هاي اسلام را براي نجات خود از بدبختي هايي كه گريبانگيرشان بود مفيد مي دانستند. اين طبقه ي مستضعف مؤمن، از آنجا كمه توان مقابله با ثروتمندان قريش را نداشت پس از تحمل انواع تحقيرها، مصيبت ها و شكنجه ها به ناچار مكه را به قصد كشور حبشه يا مدينة النبي ترك و با تمام وجود از اسلام حمايت كردند.



پاورقي

[1] نساء (4)، آيه‏ي 29.

[2] اعراف (7)، آيه‏ي 31.

[3] همزه (104)، آيه‏ي 7 - 1.