بازگشت

كرامت نفس


انسان قبل از بعثت، چون به شرافت و كرامت خود ايمان نداشت وجودش را با هر شي ء ناچيزي معامله مي كرد. گاهي اسير حرص و طمع خويش بود و گاهي ذليل و برده ي دست خودخواهان. اسلام انسان را متوجه خودش كرد و شرافت و كرامت ذاتي او را متذكر گرديد و عزت خواهي، مناعت طبع و احساس شرافت را در او زنده كرد:«و لله العزة و لرسوله و للمؤمنين» [1] عزت اختصاص به خدا و رسول او و مؤمنين دارد. مؤمن است كه بايد عزيز باشد و عزت شايسته اوست و او شايسته عزت است.

پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود:«اطلبوا الحوائج بعزة الانفس» [2] حاجت هاي خود را (از ديگران) با عزت نفس بخواهيد. يعني خودتان را نزد ديگران پست و ذليل نكنيد. در حالي كه شرافت و عزت


خود را حفظ مي كنيد حاجت و نياز خود را طرح كنيد. اسلام آن قدر به شرافت نفس آدمي اهميت داد كه مرگ با عزت را بهتر از ماندن با ذلت دانست. [3] و آنچه را كه باعث ذلت نفس است ممنوع كرد مثلا دروغ را حرام شمرد. امام حسين عليه السلام فرمود:«الصدق عز و الكذب عجز». [4] از آن جهت انسان بايد راستگو باشد كه راستي براي انسان عزت است و دروغ گفتن عجز و ناتواني! طمع را مذموم دانست چون موجب حقارت و خواري انسان مي گردد. [5] .

و انسان هايي كه شرافت خود را بالاتر از همه دنيا مي دانند مورد ستايش قرار داد. امام هفتم عليه السلام فرمود: «ان اعظم الناس قدرا من لا يري الدنيا لنفسه خطرا» [6] ؛ از همه مردم باارزش تر و بلند مرتبه آن كسي است كه تمام دنيا را براي خود مقامي نداند. و تنها خدا و بهشت جاودانه ي او را؛ برابر نفس دانست:



اثامن بالنفس النفيسة ربها

فليس لها في الخلق كلهم ثمن [7] .



و به تعبير امام هفتم عليه السلام «ان ابدانكم ليس لها ثمن الا الجنة، فلا تبيعوها بغيرها» [8] .

و انسان باشرافت را كسي دانست كه نه اسير شهوت مي شود و نه ذليل و عبد ديگران. [9] .

در پايان اين نكته را متذكر مي شويم كه «كرامت نفس» مبنا و زيربناي اخلاق اسلامي مي باشد. يعني ريشه ي ترك رذايل و كسب فضايل اخلاقي، معرفت و كرامت نفس است. به همين جهت در منابع ديني مورد توجه فراواني مي باشد.


اعدلوا هو اقرب للتقوي. [10] .

قرآن كريم


پاورقي

[1] منافقين (62)، آيه‏ي 8.

[2] نهج الفصاحة، ص 64، حديث 32.

[3] نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 51. فالموت في حياتکم مقهورين و الحياة في موتکم قاهرين.

[4] تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 246.

[5] نهج‏البلاغه، کلمات قصار، 226.

[6] تحف العقول، ابي‏محمد الحسن بن علي بن الحسين بن شعبه الحراني، ص 410.

[7] بحارالانوار، ج 47، ص 24. من ثمن قرار مي‏دهم با اين نفس بسيار پرارزش، خداي او را چون در همه مخلوقات خدا موجودي که ارزشش برابر نفس باشد يافت نمي‏شود.

[8] تحف‏ العقول، ص 410. بهاي تن شما جز بهشت نيست آن را جز بدان نفروشيد.

[9] نهج‏البلاغه، نامه 31. اکرم نفسک عن کل دنية و ان ساقتک الي الرغائب... و لا تکن عبد غيرک و قد جعلک الله حرا.

[10] مائده (5)، آيه‏ي 8، عدالت کنيد، که به پرهيزگاري نزديکتر است!.