بازگشت

روز پانزدهم محرم- سال يازدهم هجري قمري


ورود نمايندگان طايفه «نخع» به مدينه و پذيرش دين اسلام [1] .

از هنگامي كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دين اسلام را در مكه معظمه آشكار ساخت و تا سالي كه در مدينه منوره رحلت نمود، به مدت 20 سال مردم را به دين جديد خدا فرا خواند و آنان را از شرك: كفر و بت پرستي بازداشت. در اين مدت بسياري از اهالي شبه جزيره عربستان با ميل و رغبت باطني خويش، دين اسلام را پذيرا شده و خود را از گمراهي رهايي بخشيدند.

پذيرش اسلام به دو گونه بود: فردي و گروهي.

پذيرش فردي، بيشتر در اوايل دعوت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله صورت مي گرفت. آن گاه كه دعوت آن حضرت فراگير شد و اكثر مردم عربستان با هدف ها و نيت هاي ناب آن حضرت آشنايي پيدا كردند، گروه گروه، دين جديد را پذيرا شدند و در برخي از ايام به صورت گروهي وارد مدينه شده و به دست رسول خدا صلي الله عليه و آله، اسلام را اختيار مي كردند.سال نهم هجري، اوج مسافرت گروها و هيئت ها به مدينه منوره و اظهار پذيرش اسلام از سوي آنان بود. به همين جهت، آن سال را «عام الوفود» يعني سال ورود هيئت ها و گروها نام گذاري كردند. [2] .

پس از آن سال نيز همين روند استمرار داشت تا آن هنگامي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله رحلت نمود. بنا به روايت تاريخ نگاران، آخرين هيئت و گروهي كه بر پيامبر صلي الله عليه و آله وارد شده و اسلام اختيار نمودند، طايفه «نخع» بود.از اين طايفه حدود 200 تن در نيمه محرم سال 11 قمري وارد مدينه شده و به محضر رسول خدا صلي الله عليه و آله رسيده و با آن حضرت بيعت و اظهار اعتقاد و ايمان به دين مبين اسلام نمودند.

اين طايفه از عرب ها، توسط «معاذ بن جبل» كه از سوي رسول خدا صلي الله عليه و آله عازم يمن شده بود، با اسلام و دين حضرت محمد صلي الله عليه و آله آشنا شده بودند. [3] .

اين هيئت، آخرين گروهي بودند كه بر رسول خدا صلي الله عليه و آله وارد شدند و اين واقعه، پس از بازگشت آن حضرت دار فاني را وداع گفت و روح بلندش به ملكوت اعلي پيوست.

لازم به يادآوري است كه «مالك بن حارث اشتر نخعي»، فرمانده سلحشور و يار فداكار امير مومنان عليه السلام از همين طايفه است و از مردان اين طايفه، فداكاران فراواني براي حضرت علي عليه السلام و اهل بيت عصمت عليه السلام تربيت نمود.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 21، ص 407.

[2] فرازهايي از تاريخ پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، ص 467.

[3] بحارالانوار، ج 21، ص 407.