بازگشت

دستوري براي عاشق شدن


دو سه ماه پيش از اين من به خانه ي يكي از دوستانم رفته بودم. آن دوستم يكي از دبيرهاي خوب و باصفاي آموزش و پرورش تهران است. او آدمي بسيار پاك و با ايمان و باتقواست. او مدتي است كه با تعدادي از نوجوانها و جوانهاي بسيجي و بعضي از دانش آموزهاي دبيرستانشان يك جلسه و هيئتي را به راه انداخته اند. آنها هفته اي يكبار به دور هم جمع مي شوند و از نور و پرتوي قرآن و احاديث و گفته هاي اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام قلبها و دلهايشان را نوراني و با طهارت مي كنند.

آنها هر هفته در ابتدا قسمتي از كتاب گناهان كبيره نوشته ي شهيد آيت الله دستغيب و سپس قسمتي از رساله ي عمليه ي حضرت آيت الله العظمي بهجت و بعد هم قسمتي از يكي از كتابهاي اخلاقي را كه تكيه ي بر اخبار و احاديث داشته باشد مي خوانند و در آخر و در انتهاي جلسه نيز به روضه خواني و توسل به حضرت ائمه ي معصومين عليهم السلام مي پردازند.

آن شبي كه من به خانه ي دوستم رفته بودم قرار بود كه تا ساعتي


ديگر يكي از جلسه هاي آنها در آنجا برگزار گردد. پس من هم در آنجا ماندم و بعد از ساعتي اعضاي آن هيئت كه همه از نوجوانها و جوانهاي بسيار نوراني و ظاهر الصلاح بودند كم كم جمع شدند كه من با نگاه و با مشاهده ي چهره هاي نوراني و پاك و باصفاي آن نوجوانها و جوانهاي با ايمان بسيار تحت تأثير قرار گرفته بودم و يك حالت خوب و خوش و با معنويتي پيدا كرده بودم.

من در حال و هواي خودم بودم كه دوستم كه از قضيه ي تحقيقات و جستجوهاي من پيرامون زندگينامه ي رسول ترك آگاه و با خبر بود بدون هيچ مقدمه و گفتگوي قبلي از من خواست تا آن شب پيرامون ماجراي رسول ترك براي آنها صحبت كنم. من هم كه چاره اي به جز اطاعت نداشتم در ابتدا مقداري در مورد لحظه هاي ناب و لحظه هاي خاص و تكان دهنده صحبت كردم و تاكيد تمودم كه اين لحظه هاي ناب و خاص براي همه ي انسانها بدون استثناء پيش مي آيد ولي متأسفانه فقط تعداد كم و انگشت شماري هستند كه از اين لحظه هاي تكان دهنده و عبرت آموز بهره مي گيرند و به يكباره به قله هاي بلند معرفت و شناخت دست مي يابند. سپس در حدود بيست دقيقه درباره ي توبه ي رسول ترك و لحظه و علت توبه اش و بعضي از حالتهاي او صحبت نمودم.

اما مقصود اصلي و نهايي ام از اينكه اين قضيه را براي شما خواننده ي عزيز مي نويسم اين است كه آن شب به نظر مي رسيد همه ي آن نوجوانها و جوانها به شدت تحت تأثير ماجراي رسول ترك قرار گرفته


باشند. قصه ي رسول ترك همه آنها به خصوص يكي از آن جوانهاي حاضر را به فكر فروبرده بود. آن جوان كه ا ز شخصيت و از حالات عاشقانه ي رسول ترك نسبت به آقا اباعبدالله الحسين عليه السلام بسيار خوشش آمده بود مدتي بعد از آن جلسه يك شب رسول ترك را در خواب و رؤيا مشاهده مي كند. او در خواب ديده بود كه همراه با رسول ترك در يك مكاني نشسته اند و سپس رسول ترك به آن جوان باصفاي بسيجي گفته بود:

«اگر مي خواهي كه عاشق امام حسين عليه السلام بشوي: تقوا، تقوا، تقوا.»