بازگشت

امان نامه


رسول ترك از فصل پاييز در بستر بيماري افتاده بود و روز به روز حالش بدتر مي شود. بعضي از دوستان و كسانيكه با او آشنايي و رفاقتي داشتند تك به تك و يا گروه براي عيادت به خانه ي رسول مي آمدند و مي رفتند. در يكي از آن روزها حاج ابراهيم سلماني با عده اي به عيادت رسول ترك رفته بودند. آنها از رسول پرسيده بودند: حالت چطور است؟

رسول جواب داده بود: «الحمد الله... فقط از خدا مي خواهم كه مرگ را بر من مبارك كند»

حاج ابراهيم سلماني پرسيده بود: حاج رسول در چه حالتي مرگ مبارك خواهد بود؟

رسول ترك جواب داده بود: «مرگ موقعي براي من مبارك خواهد شد كه قبل از اينكه حضرت عزرائيل تشريف بياورد مولايم امام حسين عليه السلام بر سر بالينم حاضر باشد» [1] .




در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم

بدان اميد دهم جان كه خاك كوي تو باشم



به وقت صبح قيامت كه سر ز خاك برآورم

به گفتگوي تو خيزم به جستجوي تو باشم



رسول ترك در طول عمرش اين آرزو را به خيلي ها گفته بود. او يكبار به حاج حميد واحدي گفته بود:

«من به جناب عزرائيل جان نخواهم داد مگر اينكه اربابم بالاي سرم باشد تا ابتدا از اربابم امان نامه اي بگيرم و بعد با آن امان نامه از اين دنيا بروم و البته يك توقع و اميد اضافي نيز دارم و آن توقع اين است كه در زير آن امان نامه يك امضاي كوچولويي نيز وجود داشته باشد.»

حاج حميد واحدي پرسيديده بود آن امضاي كوچولو چيست؟

رسول ترك جواب داده بود: «منظورم از آن امضاي كوچولو، امضاي حضرت علي اصغر عليه السلام مي باشد.»



پاورقي

[1] به نقل از حاج حسين عليپور.