بازگشت

كيش كيش


هر چند كه رسول ترك اين شعر را براي دوستانش زمزمه مي كرده است:



ديوانه شود محرم در ماه محرم

در ماه صفر هم ده ماه دگر هم



و هر چند رسول ترك اهل خنده و شوخي نبوده است اما برخوردها و حرفهاي او گاهي خالي از عبارات و جلمه هاي شيرين و بامزه و لطيف نبوده است كه در اين رابطه آقاي حاج محمد سنقري مي گفت: «يكشب در منزل مرحوم حاج احمد واحدي جلسه ي روضه اي برقرار بود و من و حاج رسول نيز آن شب به سوي آن جلسه به راه افتاديم اما زماني كه ما به خانه ي آقاي واحدي رسيديم ديديم كه خيلي دير آمده ايم و جلسه ي روضه به پايان رسيده است و افراد در حال بيرون آمدن از جلسه ي روضه هستند. وقتي اعضاي جلسه ديدند كه حاج رسول آمده است خوشحال شدند و دوباره به همراه حاج رسول به داخل خانه بازگشتند!


به نظر مي رسيد كه حاج رسول از اينكه دير آمده است و به خصوص از اينكه باعث شده است تا جمعيت دوباره به داخل خانه بازگردند و مزاحمتي براي صاحبخانه درست شده باشد شرمنده باشد. به همين دليل حاج رسول براي اينكه به طور غير مستقيم از صاحبخانه معذرت خواهي كرده باشد در جلوي جمع با لبخندي معنادار از من پرسيد: حاجي شما كه اسمت كيش كيش نيست؟

من هم با تعجب جواب دادم: نه.

حاج رسول گفت: خب اسم من هم كيش كيش نيست.

در حاليكه من در فكر فرورفته بودم كه حاج رسول منظورش از اين حرفها چيست او خودش دوباره با تبسم پرسيد: آيا تا به حال در خانه اتاق مرغ و خروس نگه داري كرده ايد؟

من گفتم: بله زياد.

حاج رسول گفت: تا حالا پيش آمده است كه اين مرغ و خروسها به داخل اتاقها بيايند؟

من هم با سادگي جواب دادم: بله شده است.

حاج رسول گفت: آيا تا به حال ديده اي كه مادرت زماني كه مي خواهد اين مرغ و خروسها را از اتاقها بيرون كند تند تند به آنها مي گويد: كيش كيش...

من كه هنوز به درستي متوجه ي منظور و مقصود حاج رسول نشده بودم گفتم: بله ديده ام.

حاج رسول گفت ببين حاجي وقتي كسي به اين مرغ و


خروسهايي كه به داخل اتاقها مي آيند مي گويد كيش كيش برويد بيرون. در اين موقعها يكي از اين مرغ و خروسها از ديگري مي پرسد: شما اسمت كيش كيش نيست؟

و ديگري جواب مي دهد: نه

كه باز اولي مي گويد: پس خوب شد چون اسم من هم كيش كيش نيست و معلوم است كه صاحبخانه با ما كاري ندارد.

در حاليكه من تازه متوجه ي منظور و مقصود حاج رسول شده بودم او دوباره با لبخند و تبسم گفت: پس حاجي حالا كه نه شما نامت كيش كيش است و نه من. پس معلوم است كه ما هم مزاحم كسي نيستيم و بهتر است راحت و آسوده بنشينيم.» [1] .





پاورقي

[1] آقاي حاج محمد سنقري بعد از توضيحاتي درباره‏ي نکته‏هاي لطيف و ظريفي که حاج رسول پيرامون برخي از اشعار داشت، مي‏گفت: حاج رسول اين شعر معروف



آسايش دو گيتي تفسيرش اين دو حرف است

با دوستان مروت با دشمنان مدارا



را اينگونه مي‏خواند:



آسايش دو گيتي تفسيرش اين يک حرف است

با دشمن کج انديش مشکل بود مدارا.