بازگشت

قطعه اي درباره ي حضرت علي اكبر


حاج حسين نوتاش يكي از نوحه خوانها و پير غلامهاي امام حسين عليه السلام مي گفت: يك روز در خانه ي يكي از دوستان، جلسه ي روضه اي بر پا بود كه حاج رسول نيز در آنجا حضور داشت. آن روز حاج رسول تند تند يك قطعه اي از يك شعر تركي را با گريه مي خواند و از شاعر و سراينده ي آن شعر تعريف و تمجيد مي كرد. آن شعر به قدري حاج رسول را منقلب كرده بود كه او مي گفت: اين مصرع به قدري خوب و عالي است كه بايد آنرا بر سر چهار راهها نصب كنند تا همه ي مردم آنرا ببينند. آن قطعه و مصرع اين بود كه:



آدون علي دي آتام

سان آتام سنه قربان



اين شعر زبان حال امام حسين عليه السلام خطاب به حضرت علي اكبر عليه السلام است كه مي فرمايد:



نامت علي است پدرم

هستي پدرم به فداي تو



اما از سوي ديگر صاحبخانه از اين شعر بسيار ناراحت شده بود. او بالاخره با صداي بلند گفت: اين شاعر آدمي بسيار بي ادب بوده


است. او با اين شعرش به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام جسارت كرده است، معنا ندارد كه حضرت امير عليه السلام فداي جناب علي اكبر عليه السلام نشوند...

كم كم بعضي از حاضرين نيز حرفها و استدلالهاي صاحبخانه را تأييد كردند و شروع به كوبيدن آن شاعر نمودند ولي حاج رسول با جديت و بدون هيچ ترديدي از آن شاعر و شعرش دفاع مي كرد و از حرفش برنمي گشت. حاج رسول مي گفت: اين شاعر كه نمي خواهد بگويد كه نعوذ بالله حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فداي جناب علي اكبر عليه السلام بشود، بلكه اين نوع مرثيه خواني است. مگر حضرت زينب عليهاالسلام نيز در روز عاشورا خطاب به امام حسين عليه السلام نمي گفت: پدر و مادرم به فداي تو...

اما بعضي ها به هيچ وجه اين استدلالها را قبول نمي كردند و مي گفتند: شيعه بايد مؤدب باشد و حريمها و خط مرزها را نشكند.

آنها مي گفتند: اگر گفته شود كه معصومي فداي يك معصومي ديگر بشود بسيار متفاوت است با اينجايي كه گفته شود كه يك معصوم فداي يك غير معصومي بشود.

جلسه ي روضه به جلسه ي بحث و گفتگو تبديل شده بود. از طرفي صاحبخانه و بعضي از حاضرين عصباني شده بودند و آن بند را ناثواب و بي ادبانه مي دانستند و از حاج رسول نيز با قاطعيت دليل و شاهد مي آورد و تند تند مي گفت: اين شاعر مرثيه ي خوبي سروده است و بايد به او جايزه داد.


من كم كم احساس كردم راستي راستي نزديك است دعوايي به راه بيافتد بنابراين با صداي بلند شروع به دعا خواندن كرده و جلسه را ختم نمودم و الحمدلله بدون هيچگونه مشكلي اهل جلسه متفرق شدند.

آن روز مرحوم حاج ولي الله اردبيلي نيز در مجلس حاضر بود و ساكت و خاموش با دقت به آن بحثها و گفتگوها گوش مي داد. يكي دو روز از اين قصه و جريان گذشت تا من با مرحوم حاج ولي الله اردبيلي روبرو شدم. مرحوم حاج ولي الله اردبيلي تا مرا ديد فوري قضيه و گفتگوهاي جلسه ي روضه را يادآوري كرد و گفت: «آن روز در آن جلسه واقعا براي من شبهه و اشكال درست شده بود كه حق با كيست؟

از يك طرف حرفهاي مخالفان بسيار منطقي و صحيح به نظر مي رسيد و اين نكته نمي توانست درست باشد كه ما بگوييم يك معصومي فداي يك غير معصومي بشود هر چند كه فقط براي مرثيه خواني باشد. ولي از طرفي ديگر نيز من به حاج رسول خيلي ايمان و اعتقاد داشتم و او را عاشق و دلسوخته اي مي دانستم كه نبايد بدون حساب و كتاب و از روي هواي نفس سخني بگويد پس خيلي عجيب بود كه حاج رسول به آن اندازه پيله كرده بود و از حرفش برنمي گشت.

به همين خاطر من همانروز به آقا اباعبدالله الحسين عليه السلام متوسل شدم و عرض كردم: آقا جان، حق با كداميك از آنهاست؟ صاحبخانه درست مي گويد يا حاج رسول؟ آقا جان شما خودتان اين مسئله و معما را براي من حل كنيد و نگذاريد اين شبهه و اشكال در ذهن و


انديشه من باقي بماند كه حاج رسول بيخودي از محتواي آن شعر دفاع مي كند و از روي تعصب مي خواهد مقام و شأن حضرت علي اكبر عليه السلام را بالا ببرد.

و آقا امام حسين عليه السلام همان شب آن معما را براي من حل كردند و من همان شب در رؤيايي شگفت مشاهده كردم كه به تنهايي در يك اتاقي نشسته ام. آنگاه صدايي به گوشم رسيد كه مي گفت تا لحظاتي ديگر حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام به آنجا تشريف مي آورند. لحظاتي گذشت و من به يكباره مشاهده كردم كه يك نوري به داخل اتاق تابيد و همه ي فضاي اتاق را فراگرفت. سپس آقا امام حسين عليه السلام و به دنبال ايشان حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام وارد اتاق شدند و من ديدم و شنيدم كه حضرت امام حسين عليه السلام خطاب به حضرت ابوالفضل عليه السلام فرمودند:

«بيا برادر بيا، كه هم من فداي علي اكبر بشوم و هم تو فداي علي اكبر بشوي...»

و در همين موقع من به قدري منقلب شدم كه از خواب پريدم. كه در آن لحظه اين احساس را داشتم كه حضرت امام حسين عليه السلام از حرفهاي حاج رسول ناراضي و ناخشنود نيست.»

جناب آقاي حاج اصغر زاهدي (گوينده خاطرات نوزدهم و بيستم) نيز يكي از افرادي بوده است كه در آن جلسه حضور داشته است. ايشان در مورد اين قضيه يك توضيح مهم و قابل توجهي را بيان مي كرد آقاي حاج اصغر زاهدي مي گفت: من هم آن روز در آن


جلسه بودم و مرحوم آقاي حاج ولي الله اردبيلي خوابش را براي من نيز تعريف كرد. اما ناگفته نماند كه من در آن روزها در بيرون از آن مجلس با حاج رسول به طور كامل صحبت كردم. حاج رسول آدمي بسيار معقول و حرف گوش كن بود. با آنكه حاج رسول يكي از حسيني ها و عاشقهايي بود كه پس از او هنوز تا اين زمان نظيرش نيامده است [1] اما هيچگونه خودبيني و ادعايي نداشت و آن روز هم وقتي با او صحبت مي كردم خيلي زود قانع شد و قبول كرد كه بايد حريمها را نگاه داشت و با يك تواضع و فروتني گفت: من كه سواد ندارم و چيزي نمي فهمم، شماها بايد در هر جايي كه من حرفهاي اشتباه و نامعقول مي زنم به من تذكر بدهيد. چون من گاهي در اين جلسات به قدري داغ مي شوم كه بي اختيار يك حرفهايي بر قلب و زبانم جاري مي شود.

و جالبترين اين بود كه حاج رسول بعدها زماني كه مجلس تمام مي شد گاهي بلافاصله به سوي من مي آمد و مي پرسيد: امروز كه اشتباه نداشتم؟ [2] .



پاورقي

[1] اين نکته و جمله‏ي «پس از وفات حاج رسول هنوز نظيرش نيامده است» را علاوه بر حاج اصغر زاهدي بسياري از شاعرها و مداحهاي آذري ديگر نيز بيان مي‏داشتند که لازم به توجه و دقت است که خواننده‏هاي عزيز به اين نکته توجه و التفات داشته باشند که اين حرف را آدمهايي مي‏گويند که اگر شما در هر زماني به بعضي از اين هيئتهاي اين هم مذهبي‏هاي ترک زبان به خصوص به هيئتهاي قديمي و با سابقه‏ي آنها سري بزنيد اغلب و به طور معمول در جلسات و هيئتهاي آنها با يک اشخاصي روبه‏رو مي‏شويد که گريه‏ها و ناله‏هاي آنها از هر نوحه و مرثيه‏اي مؤثرتر و گريه‏آورتر است.

[2] بعد از دو دلي و ترديدي که نسبت به آوردن و نوشتن اين خاطره داشتم عاقبت به نظرم رسيد که اين خاطره را فقط با اين قصد و نيت بنويسم که خواننده‏هاي عزيز از اين خاطره اين درس را بگيرند که با آنکه چنان خوابي نيز در تأييد رسول مشاهده مي‏شود ولي باز هم رسول ترک با استناد به اينگونه از خوابها و رؤياها به اصول و حريمهاي شيعه بي‏اعتنايي نمي‏کند و نصيحتهاي منطقي و صحيح ديگران را بدون هيچگونه عجب و غروري با آغوش باز مي‏پذيرد که توجه و التفات به اين سيره و روش (التزام به اصول و چهارچوبهاي عقيدتي تشيع) راهگشاي رفع بسياري از کج فهمي‏ها و انحرافات است.