بازگشت

ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند


آقاي حاج اصغر زاهدي نيز در رابطه با تكيه ي رسول ترك بر يك يا دو بيت شعر و سپس كش دادن و شرح و تفسيرهاي رسول بر همان يكي دو بيت مطلب بسيار جالب و متفاوتي را بيان مي كرد كه به نظر رسيد بهتر است تا به عنوان يك خاطره آورده شود.

آقاي حاج اصغر زاهدي مي گفت: حاج رسول گاهي با يك اشعار و حرفهايي مردم را در مصيبتها و ماجراهاي واقعه ي كربلا به گريه مي انداخت كه بسيار عجيب و غريب بود. به طور مثال من خودم يكبار در يكي از ماههاي محرم شاهد بودم كه حاج رسول در وسط دسته اين يك بيت از شعرهاي سعدي را با صداي بلند براي مردم مي خواند:



ابر و باد و مه خورشيد و فلك دركارند

تا تو ناني به كف آري و به غفلت نخوري



آن روز حاج رسول همانطوري كه دسته عزاداري از اول تا آخر بازار در حركت بود همين يك بيت را با شرح و توضيحاتي كه مي داد


شايد سه چهار مرتبه براي مردم خواند و آنها را واقعا به شدت به گريه انداخت. البته با يك مقدمات و با يك توضيحات و حرفهاي مناسبي كه من الان به خوبي در يادم نمانده است.