بازگشت

دعاي حاج و الحاج


آقا حاج مجيد فرسادي مي گفت:

يكي از نعمتهاي خداوندي و الهي كه شامل حال من شده است توفيق سفرهاي متعدد به مكه معظمه مي باشد و من اين موهبت را به جز بر اثر دعاهاي پدر و مادر و دعاي مخصوصي كه يك روز حاج رسول براي من نمود نمي دانم و نمي بينم.

در يكي از روزهاي تاسوعا يا عاشورا بود كه قبل از اينكه دسته عزاداري به راه بيفتد من شروع به خواندن اشعاري تركي نمودم كه آن اشعار به خصوص اين يك بيت، حاج رسول را به شدت منقلب و محزون كرد.



ستون كفري يخوب شرعي پايدار ايلدي

اولوم آتين كتيروب قارداشين سوار ايلدي



(حسين عليه السلام همو كه ستون كفر را فروريخت و شرع را براي هميشه پايدار نمود او اسب مرگ را آورده است تا برادرش را سوار بر اسب مرگ كند.)


حاج رسول با شنيدن اين يك بيت انگار جاني دوباره به او داده باشند بسيار گريان و نالان شد و فوري رو به من كرد و با صداي بلند گفت: آي مجيد آقا، انشاءالله خداوند تو را حاج و الحاج كند (يعني انشاءالله خيلي به مكه بروي) عجب شعري خواندي و ما را به حال آوردي. الهي كه خداوند حاج و الحاج كند تو را.

و خداوند آن دعاي حاج رسول را در حق من به خوبي مستجاب كرده ا ست، زيرا كه من تا آن زماني كه او براي من آن دعا را كرد اصلا به مكه مشرف بشده بودم ولي از آن به بعد تا به حال سي مرتبه به حج تمتع رفته ام و سي و چند مرتبه هم به حج عمره مشرف شده ام.

و خلاصه در حاليكه الان 67 سال دارم در حدود شصت و چهار پنچ مرتبه به مكه معظمه مشرف شده ام.

و اين را نيز بگويم كه حاج رسول آن روز با همان يك بيت دسته را از اول بازار تا آخر بازار پيش برد. او آن روز اين يك بيت را تكرار مي كرد و آن را شرح مي داد و گريه مي كرد و مردم را نيز مي گريانيد.