بازگشت

جلسه ي شيخ سراج


يكي از دوستان و رفقاي رسول ترك، حضرت حجة الاسلام و المسلمين مرحوم حاج شيخ رضا سراج بود. حاج شيخ رضا سراج نيز يكي از شيفتگان و عاشقان اهل بيت عصمت و طهارت عليه السلام بود. او نيز همچون رسول ترك يكي از كساني بود كه براي اباعبدالله الحسين عليه السلام بسيار گريه مي كرد و اشك مي ريخت. او نيز به اندازه يك عمر با دلي سوخته و زبان و بياني سوزنده بسياري از مردم را در ماتم و عزاي حسين عليه السلام به حزن درآورده و سيلي از گريه و اشك را از چشمهاي آنان سرازير كرد.

مورخ و نويسنده معاصر مرحوم حاج شيخ محمد شريف رازي در زمان حيات شيخ رضا سراج در چهارمين جلد از كتاب «گنجينه ي دانشمندان» مي نويسد:

«جناب آقاي سراج... بياني نافذ و منبري جامع و مفيد و در ولايت اهل بيت عصمت عليهم السلام شديد و در گريانيدن مستمعين بسيار قوي و كم نظير... و بيش از چهل سال است كه به اين سمت موفق و مفتخر


است و صدها كيلوگرم از چشم مردم مسلمان و شيعه اشك در مصائب اهل بيت رسالت عليهم السلام گرفته است...» [1] .

و باز مرحوم حاج شيخ محمد شريف رازي بعد از وفات حاج شيخ رضا سراج در كتاب «اختران فروزان ري و طهران» درباره ي او مي نوسيد:

«... خدايش رحمت كند كه سخنانش و روضه خواندنش دلنشين بود و مستمعين بي نهايت تحت تأثير قرار گرفته و مي گريستند و كمتر كسي بود كه در پاي منبر او نگريد.» [2] .

مرحوم حاج شيخ رضا سراج در يك دوره و زماني يك هيئت و جلسه ي روضه ي خاصي را به راه مي اندازد. هيئت و جلسه اي هفتگي كه در آن آدمهاي شيدا و دلسوخته اي همچون رسول ترك و شيخ رضا سراج به دور هم جمع مي شده اند و مي ناليده اند و مي سوخته اند.



بيا سوته دلان گرد هم آييم

سخنها واكريم غم وانماييم



آن هيئت مكان و جاي معين و ثابتي نداشته است و هر هفته در خانه ي يكي از شركت كنندگان و اعضاي هيئت تشكيل و برگزار مي شده و به طور معمول هر هفته در پايان و در انتهاي هر جلسه اعلام مي شده است كه در هفته بعد هيئت در فلان مكان و يا در خانه ي فلان شخص برقرار خواهد گشت. اما يكبار تا پايان يكي از اين جلسات هنوز مشخص نگرديده بود كه هيئت و جلسه ي هفته ي بعد در كجا و در خانه ي


چه كسي برقرار خواهد شد. بنابراين حاج شيخ رضا سراج اعلام مي دارد در بين هفته به همه خبر خواهد داد كه جلسه ي بعدي در كجا برقرار خواهد شد. دو سه روز مي گذرد و شيخ رضا سراج تصميم مي گيرد تا جلسه ي بعد را در خانه ي يك آقايي برقرار كند كه اين هيئت تابحال در خانه آن آقا برگزار نشده بوده است. به همين دليل اعضاي هيئت خانه ي آن آقا را كه در محله ي منيريه ي تهران واقع بوده است نمي شناخته اند. حاج شيخ رضا سراج مي بايست در مدت دو سه روز اعضاي هيئت را خبردار مي كرد و نشاني را به تك تك آنها مي داد. او شروع به خبر و آدرس دادن به دوستان و اعضاي هيئت كرده بود اما متأسفانه عواملي دست به دست هم داده بود تا حاج شيخ رضا سراج موفق نگردد كه دوست با صفا و دلسوخته اش رسول ترك را نيز خبردار سازد.

روز و لحظه ي برقراري هيئت فرامي رسد و شيخ رضا سراج از اينكه سهل انگاري كرده بود و نتوانسته بود رسول ترك را نيز دعوت كند بسيار ناراحت و دلخور بود. در واقع حضور و وجود رسول ترك نمك جلسه بود.

به هر حال جلسله ي آن روز بدون حضور رسول ترك آغاز مي گردد اما دقيقه هاي زيادي نمي گذرد كه ناگاه حاج شيخ رضا سراج مي بيند كه رسول ترك با چشمهايي پر از اشك وارد مجلس شد و زمزمه اي نيز بر لبهايش جاري است. زمزمه اي با جمله اي دو كلمه اي. او تند تند زير لب تكرار مي كرد: «خانم كجائي؟ خانم كجائي؟...»


حاج شيخ رضا سراج نسبت به دو مسئله و موضوع متعجب و كنجكاو شده بود:

اول اينكه او مي دانست كه بر حسب عادي نمي بايست رسول ترك از نشاني و آدرس جلسه ي اين هفته باخبر باشد پس او چگونه نشاني را پيدا كرده بود و چگونه در اين جلسه حاضر شده بود؟!

و دوم اينكه اين زمزه ي «خانم كجايي؟» چه قصه و حكمتي داشت؟!

حاج شيخ رضا سراج در همان مجلس و در فرصتي مناسب جوياي اين دو مسئله ي معما گونه مي گردد و رسول ترك كه شيخ رضا سراج را اهل ولايت و محرم مي دانسته است بدون معطلي پاسخ مي دهد:

«من تا ديروز هر چه منتظر ماندم تا مرا از جلسه ي اين هفته با خبر كنيد خبري نشد و خيال كردم شايد جلسه ي اين هفته تعطيل باشد. ولي زماني كه ديشب به خواب رفته بودم در دنياي خواب حضرت فاطمه ي زهرا عليهاالسلام را مشاهده نمودم و حضرت زهرا عليهاالسلام به من فرمودند: «رسول ترك! فردا يادت نرود كه به جلسه ي شيخ رضا سراج بروي».

من به خانم عرض كردم مرا كه اين بار خبردار نكرده اند و من نشاني و آدرسي ندارم. كه آن حضرت فرمود: «من خودم به تو نشاني را مي گويم»

و سپس حضرت زهرا عليهاالسلام آدرس را بيان فرمودند و من هم حفظ شدن و الان هم طبق همان آدرسي كه حضرت زهرا عليهاالسلام ديشب به من


عنايت فرمودند به اينجا آمدم و ديدم شماها در اينجا حضور داريد!

هنوز دومين مسئله و معماي شيخ رضا سراج حل نشده بود كه رسول ادامه داد: «ديشب وقتي حضرت فاطمه ي زهرا عليهاالسلام آدرس را بيان مي كردند فرمودند: فردا حتما بيا به آن جلسه، من هم آنجا هستم رسول!»

اين قضيه و خاطره را مرثيه خوان و نغمه سراي شهير و باصفاي حسيني جناب آقاي حاج منصور ارضي تعريف مي كردند كه ايشان نيز اين خاطره را به طور مستقيم از زبان مرحوم حاج شيخ رضا سراج شنيده بوده است.

مرحوم حاج شيخ رضا سراج برگردن بسياري از مداحها و نوحه خوانهاي قديمي و پا به سن گذاشته تهران حق دارد كه يكي از آنها حاج منصور ارضي است كه الحق والانصاف آقاي ارضي نيز در ذكر و زنده كردن ياد و خاطره ي اساتيد و حق دارانش كوتاهي نمي كند و همه كسانيكه كم و بيش در جلسات حاج منصور ارضي حضور داشته اند يكي از اسمها و نامهايي كه زياد به گوششان خورده است نام مرحوم حاج شيخ رضا سراج مي باشد.



پاورقي

[1] گنجينه‏ي دانشمندان، ج 4 ص 479.

[2] اختر، فروزان ري و طهران يا تذکرة المقابر، ص 254.