بازگشت

مقدمه






هرگز نميرد آنكه دلش زنده شده به عشق

ثبت است بر جريده ي عالم دوام ما



نوشته اي را كه پيش رو داريد سرگذشت و ماجراي مردي عاشق و شيداست. مردي كه بسياري از حالتهاي جذبه و شوريدگي هايش همچنان در حافظه و سينه ي بسياري از بازاريها و مردمان قديمي و پا به سن گذاشته تهران باقي و زنده است. مردي كه يادش و خاطره اش هنوز از سر زبانهاي بسياري از اهالي محله هاي قديمي تهران به خصوص محله هاي اطراف بازار تهران نيفتاده است. در اين سال كه سال 1379 هجري شمسي است و اين نوشتار براي اولين بار به چاپ مي رسد هنوز مردها و زنهاي زيادي را مي توان پيدا كرد كه همچنان صورت و چهره ي مردي را در ياد و در ذهن دارند كه در روزهاي تاسوعا و عاشورا فقط مشاهده ي حالت و قيافه ي او هر بيننده اي را منقلب و محزون و گريان مي كرد.

آن مرد، عاشقي بود كه بر حسب ظاهر تمرين عشق نكرده بود. او عارفي بود كه سير و سلوك نكرده بود. او واصلي بود كه رياضت


نكشيده بود. شايد براي بعضيها باور كردني نباشد اما او توبه كننده اي بود كه به يكباره عاشقي دلسوخته شده بود. او به يكباره عبدي متقي و پرهيزگار و انساني مهذب و نمونه و مثال زدني شده بود او به يكباره از همه ي نفسانيات و لذتهاي پوچ و بي ثمره ي دنيا دل بريده و خداپرستي واقعي شده بود و به راستي كه او يك شبه ره صد ساله پيموده بود. و تو اي خواننده ي عزير همه ي اين ادعاها را قبول و باور خواهي كرد زيرا كه او آزاد شده ي امام حسين عليه السلام بود. او نظر شده ي جگر گوشه ي زهراي مرضيه عليها السلام بود. او كشش و جذبه ي ولايت به جانش افتاده بود.



تو مپندار كه مجنون سر خود مجنون گشت

از سمك تا به سهايش كشش ليلا برد



من به سرچشمه ي خورشيد نه خود بردم راه

ذره اي بودم و مهر تو مرا بالا برد



من خس بي سر و پايم كه سيل افتادم

او كه مي رفت مرا هم به دل دريا برد



جام صهبا زكجا بود مگر دست كه بود

كه درين بزم بگرديد و دل شيدا برد



خم ابروي تو بود و كف مينوي تو بود

كه به يك جلوه زمن نام و نشان يكجا برد



خودت آموختيم مهر و خودت سوختيم

با برافروخته رويي كه قرار از ما برد [1] .



او يكي از نجات يافتگان و يكي از سرنشينان ويژه ي كشتي نجات شده بود. و در واقع بايد گفت كه قهرمان اين نوشتار يكي از جلوه هاي هنرنمائيهاي امام حسين عليه السلام بود كه به يكباره از منجلاب يكي از طوفاني ترين عرصه هاي دنيا پرستي و غفلت و شرارت نجات يافته بود و برگشتي نجات حسين عليه السلام سوار شده بود كه:

ان الحسين مصباح الهدي و سفينة النجاة [2] .

پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: همانا حسين چراغ هدايت و كشتي نجات است.

در اين سال كه سال 1379 هجري شمسي است و همه مراحل تحقيقات، نگارش و انتشار سرگذشت و يادنامه ي آن نجات يافته و عاشق دلسوخته ي امام حسين عليه السلام در اين سال صورت پذيرفته است، درست چهل سال شمسي از زمان رحلت آن مرد مي گذرد كه شايد هم حكمت و سري در كار است تا در اين چهلمين سال وفات آن عاشق دلسوخته نام و ياد او ثبت و مكتوب شود. والله عالم.



هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جريده ي عالم دوام ما





پاورقي

[1] قسمتي از يکي از سرودهاي علامه طباطبايي قدس سره.

[2] بحارالانوار، ج 36 ص 205.