بازگشت

اولين سفر به شام


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

حاج سيد حسن ابطحي گويد: در سفري كه به شام رفتم، با ماشين شخصي با خانواده ام همسفر بوديم. حدود دويست كيلومتر كه به شام مانده بود، عيبي در موتور ماشين پيدا شد كه به هيچ وجه روشن نمي شد. در اين بين، آقا مهدي در بيابان با ماشين بنزش پيدا شد و با كمال محبت ماشين ما را بكسل كرد و به شهر شام آورد، ولي از اين موضوع خيلي ناراحت بودم و به حضرت زينب (س) عرض كردم! چرا ما با اين وضع در سفر اول وارد شام شديم؟! شب در عالم رؤيا خدمت حضرت زينب (س) رسيدم، حضرت در جواب من فرمودند: آيا نمي خواهي شباهتي به ما داشته باشي؟ مگر نمي داني ما در سفر اولي كه به شام آمديم، اسير بوديم و چه سختي ها كشيديم؟ تو هم چون از ما هستي (و سيد هستي) بايد در اولين سفري كه به شام وارد مي شوي اسيروار وارد شوي. [1] .


پاورقي

[1] شب هاي مکه ابطحي، ص 155.