بازگشت

برطرف شدن حاجت يك هندي


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

يكي از علماي بزرگوار مي گويد: متولي حرم حضرت زينب (س) فرمود: يك روز يك هندي آمد جلوي صحن حضرت زينب دستش را دراز كرد و چيزي گفت. ديدم يك سكه طلايي در دست او گذاشته شد. رفتم پيشش و گفتم: اين سكه را با پول من عوض ‍ مي كني. مرد هندي با تعجب گفت: براي چه؟ گفتم: براي تبرك. با تعجب گفت: مگر شما از اين سكه ها نمي گيريد من بيست سال است كه هر روز يك سكه مي گيرم و در شهر شام زندگي مي كنم.