بازگشت

امام زمان روضه وداع مي خواند


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

جناب آقاي كافي به نقل از مقدس اردبيلي مي فرمود:

«با طلاب پياده به كربلا مي رفتيم. در بين راه يك آقاي طلبه اي بود كه گاهي براي ما روضه مي خواند و امام حسين (ع) يك نمكي در حنجره اش گذاشته بود. آمدم كربلا. زيارت اربعين بود. از بس ‍ كه ديدم زاير آمده و شلوغ است، گفتم: داخل حرم نروم و مزاحم زايران نشوم. طلبه ها را دور خود جمع كردم و گوشه صحن آماده خواندن زيارت شديم، يك وقت گفتم: آن طلبه اي كه در راه براي ما روضه يم خواند كجاست؟ گفتند: نمي دانيم بين اين جمعيت كجا رفت. ناگهان ديدم كه يك مرد عربي مردم را كنار مي زند و به طرف من مي آيد. صدا زد: ملا محمد مقدس اردبيلي! مي خواهي چه بكني؟ گفتم: مي خواهم زيارت اربعين بخوانم. فرمود: بلندتر بخوان تا من هم گوش كنم زيارت را بلندتر خواندم، يكي دو جا توجه ام را به نكاتي ادبي دادم. وقتي زيارت تمام شد، به طلبه ها گفتم: آن طلبه پيدا نشد؟ گفتند نمي دانيم كجا رفته است. يك وقت آن مرد عرب به من فرمود: مقدس اردبيلي! چه مي خواهي؟ گفتم: يكي از طلبه ها در راه براي ما گاهي روضه مي خواند، نمي دانم كجا رفته؟ خواستم بيايد و براي ما روضه بخواند. آن عرب به من فرمود: مقدس اردبيلي! مي خواهي من برايت روضه بخوانم؟ گفتم: آري، آيا به روضه خواندن واردي؟ فرمود: آري. ناگاه آن شخص رويش ‍ را به طرف ضريح امام حسين (ع) كرد و از همان طرز نگاه كردن، ما را منقلب كرد، يك وقت صدا زد: ابا عبدالله! نه من و نه اين مقدس اردبيلي و نه اين طلبه ها هيچ كدام يادمان نمي رود، آن ساعتي را كه مي خواستي از خواهرت زينب (س) جدا شوي! ناگاه ديدم كسي نيست، و فهميدم آن عرب، مهدي زهرا (س) بوده است.