بازگشت

زينب كنار بدن پاره پاره


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

حميد بن مسلم (از سربازان دشمن) مي گويد: به خدا سوگند زينب دختر علي (ع) را فراموش نمي كنم كه در كنار بدنهاي پاره پاره، ناله و گريه مي كرد و با صداي جانسوز و قلب غمبار مي گفت:

«وا محمداه صلي عليك ملائكة السّماء هذا حسين مرمل بالدماء، مقطّع الاعضاء و بناتك سبايا...»؛ فرياد اي محمد! درود فرشتگان آسمان بر تو باد، اين حسين تو است كه در خون غوطور است، اعضايش قطع شده، و دختران تو به عنوان اسير، عبور داده مي شوند...

و در روايت ديگر آمده: سخنان ديگري فرمود، از جمله گفت:

«...هذا حسين مجزور الرّاس من القفا، مسلوب العمامة و الرّداء...بابي المهموم حتي قضي، بابي العطشان حتي مضي، بابي من شيبته تقطر بالدماء...»؛ اي جد بزرگوار، اين حسين تو است كه سرش را از قفا بريده اند، لباس و عمامه اش را به يغما برده اند، پدرم به فداي آن كسي كه با غمها و داغهاي فراوان شهيد شد، پدرم به فداي آن تشنه كامي كه با لب تشنه جان داد، پدرم به فداي آن كسي كه قطرات خون از محاسن شريفش مي ريزد...

در بعضي از روايات آمده: اهل بيت (ع) عمر سعد را سوگند دادند آنها را از كنار قتلگاه عبور دهند، تا تجديد عهد با شهدا بنمايند.

راوي مي گويد: زينب كبري (س) به گونه اي روضه خواند و گريه مي كرد كه «فابكت و الله كل عدو و صديق»؛ سوگند به خدا هر دوست و دشمن از گريه و گفتار زينب (س) گريه كرد. [1] .


پاورقي

[1] بحار الانوار، ج 45، ص 58 و 59.