سخن با ذوالجناح
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
در كتاب مصائب المعصومين آمده: هنگامي كه ذوالجناح به سوي خيمه ها آمد و بانوان حرم ناله كنان و سيلي به صورت زنان از خيمه بيرون آمدند، هر كدام با اسب سخني مي گفتند:
يكي گفت: اي اسب چرا حسين (ع) را بردي و نياوردي؟
ديگري گفت: چرا امام را در ميان دشمن گذاشتي؟
زينب (س) فرمود: آه، صورت خون آلود تو را مي بينم.
سكينه گفت: پدرم هنگام رفتن تشنه بود، «يا جواد هل سقي ابي ام قتل عطشانا»؛ اي اسب، آيا پدرم را آب دادند يا با لب تشنه شهيد كردند؟ [1] .
پاورقي
[1] مصائب المعصومين مطابق نقل الوقايع و الحوادث، ج 3 ص 237.