بازگشت

زينب بر بالين امام حسن


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

امام حسن مجتبي (ع) بر اثر زهر به شدت در رنج بود. نيمه هاي شب، امام حسن (ع) ديد از تحمل درد و رنج ناتوان شده، لذا يگانه مونس و غمخوارش، زينب (س) را صدا زد: زينب (س) برخاست و به بالين برادر آمد و او را به گونه اي ديد كه چون مار گزيده به خود مي پيچيد، احوال او را پرسيد، امام حسن (ع) «خواهرم! برو برادرم حسين را خبر كن به اين جا بيايد.»

زينب (س) با چشمي گريان و دلي غمبار، به خانه برادرش حسين (ع) شتافت و ماجرا را به او گفت و او را به بالين برادر آورد. [1] . سرانجام زينب (س) با شهادت برادرش امام حسن (ع) روبه رو شد و داغ پرسوز برادر بزرگش را كه يك عمر از دست دشمنان، خون جگر خورده بود، ديد ولي كاهش همين مقدار مصيبت را بيشتر نمي ديد، زينب (س) در تشييع جنازه برادرش امام حسن (ع) ديد گروهي از بني اميه با تحريك عايشه به بهانه اين كه ما نمي گذاريم شما پيكر برادرتان حسن را در كنار قبر رسول خدا (ص) به خاك بسپارد، اهانتها كردند، حتي جنازه اش را تيرباران نمودند، به طوري كه وقتي امام حسين (ع) و ياران، جنازه او را در قبرستان بقيع به زمين نهادند تيرهايي را كه به بدن آن حضرت اصابت كرده بود شمردند به هفتاد تير رسد. [2] .


پاورقي

[1] رياحين الشريعه ج 3 ص 74.

[2] انوار البهيه ص 83.