بازگشت

آيا حسين خود را به هلاكت انداخت؟


از مسائلي كه درباره ي حسين بن علي (ع) از نظر محققين و متفكرين اسلامي مورد بحث قرار گرفته اين است كه آيا آن حضرت از ابتدا مي دانست كه كشته مي شود و پايان سفر او به سوي عراق شهادت است؟ اگر مي دانست پس چرا به جانب كوفه حركت كرد؟ با آنكه خداوند مي فرمايد:

«و لا تلقوا بايديكم الي التهلكة [1] .

يعني با دست خود خويشتن را به هالكت نيفكنيد».

آنگاه براي حل اين مشكل مطالبي گفته شد كه متأسفانه قسمتي از آنها با واقع كمترين ارتباط ندارد. اكنون ما به خواست خداوند درباره ي اين موضوع به طور تفصيل بحث مي كنيم و به بعضي از پاسخهائي كه در اين باره داده شده و سپس انتقاداتي كه بر آنها داريم اشاره مي نمائيم. ما براي حل اين مشكل و پاسخ اين پرسش او دو راه استفاده مي كنيم:

يك- طبق تفاسير اسلامي و با در نظر گرفتن «سياق آيات» مقصود از هلاكت در اين آيه چيست!؟ آيا منظور انجام كاري است كه


به مرگ و از دست دادن جان منتهي شود؟

دو- به فرض آنكه مراد از «هلاكت» از دست دادن جان و استقبال از مرگ باشد آيا مقصود اينست كه انتخاب راهي كه به مرگ منتهي شود در هر صورت و در تمام شرائط غير جايز است يا آنكه اين حكم در موارد عادي و در صورتي است كه مصالح بزرگي ضرورت آنرا ايجاب نكرده باشد؟ اكنون تقصيل اين دو راه

راه اول- طبق بعضي از احاديثي كه در تفسير اين آيه موجود است مقصود از «هلاكت. از دست دادن جان و انتخاب راهي كه به مردن و يا كشته شدن پايان يابد نيست بلكه منظور هلاكتي است كه از ترك انفاق مال در راه پيكار با كفار ناشي مي گردد. شخصيت بزرگ اسلامي علي بن طاوس ضمن دادن پاسخ بكساني كه گمان مي كنند عمل حسين بن علي (ع) وقوع در هلاكت است (!!!) و با آيه ي (و لا تلقوا بايديكم الي التهلكة) آنرا منطق مي دانند مي نويسد: «آنها گمان كردند كه مقصود از هلاكت در اين آيه قتل است در حالي كه اين چنين نيست».

آنگاه حديثي را در تأييد نظر خود بدينگونه از مردي بنام اسلم نقل مي كند:

ما در جنگ نهاوند يا جنگ ديگري بود كه شركت داشتيم. مسلمين صفوف خود را منظم ساختند و دشمن هم در برابر ما صف آرائي كرده بود صفوف دشمن از نظر عرض و طول آنچنان بود كه من در هيچ جنگي مانند آن را نديده بودم، آنها پشت ديوار شهر خويش داده بودند، در اين هنگام


مردي از صف ما به آنها حمله برد ولي مسلمانان گفتند اين مرد با دست خود خويشتن را به هلاكت افكند.

ابوايوب انصاري كه از صحابه ي پيغمبر بود در آنجا حضور داشت و خطاب به آنان فرمود: شما اين آيه را درباره ي اين مرد تأويل مي كنيد كه به دشمن حمله كرده و خواستار شهادت شد؟! در صورتي كه چنين نيست اين آيه درباره ي ما اهل مدينه نازل گرديد زيرا ما به ياري پيغمبر سرگرم بوديم و از اصلاح اموال خود چشم پوشيديم و در نتيجه امور زندگي ما (نسبت به گذشته فاسد شد از آن پس تصميم گرفتيم از ياري پيغمبر سر بر تابيم و به امور مادي و زندگي خود بيشتر بپردازيم در اينجا بود كه خداوند اراده ي ما را مورد انكار قرار داد و اين آيه را نازل كرد تا ما با ترك ياري پيغمبر خود را به هلاكت نيفكنيم و معناي آيه اين است كه اگر از ياري رسول خدا تخلف كنيد و در خانه هاي خود بنشينيد با دست خود خويشتن را به هلاكت افكنديد و غضب خداي را بر خود روا داشتيد.

پس اين گفتار خداوند رد بر ما است در آنچه كه گفته بوديم و تصميم داشتيم عمل سازيم و تحريك ما است بسوي جنگ و پيكار با دشمن نه آنكه نازل گرديده باشد درباره ي مردي كه خود شجاعانه به دشمن حمله مي كند و ياران خود را هم به جنگ با آنان تشويق مي نمايد و با جهاد كردن در راه خدا آرزوي شهادت دارد تا به نعمتهاي خداوند و رحمت او در آخرت برسد» [2] .


طبق اين حديث كه اسلم آنرا از ابي ايوب انصاري نقل مي كند نه تنها مقصود از هلاكت در آيه فوق رفتن بسوي مرگ و كشته شدن نيست و هيچگونه ارتباطي با اين فكر ندارد بلكه درست در عكس اين تصور است و نازل شده تا مردم مدينه را به ياري پيغمبر و فداكاري در راه آن حضرت و هدف آن بزرگوار تشويق نمايد و به آنان اعلام كند كه پيكار نكردن با كفار و استقبال ننمودن از مرگ در راه خدا واقع شدن در هلاكت و نابودي است.

مرحوم شيخ طبرسي مفسر بزرگ اسلامي در تفسير و توضيح اين آيه (و لا تلقوا بايديكم الي التهلكة) چهار احتمال نقل مي كند كه اول آن با سياق آيات قبل هم موافق است. او مي نويسد:

«احدها انه اراد لا تهلكوا انفسكم بايديكم بترك الانفاق في سبيل اللَّه فيغلب عليكم العدو.... [3] .

يعني مقصود خداوند اينست كه شما خود را با سختگيري در بذل مال و انفاق نكردن آن در راه جهاد با كفار به هلاكت نيفكنيد تا دشمن بر شما چيره نشود.».

در اينجا مراد از هلاكت را غلبه ي كفار بر مسلمين دانسته كه علت آن سختگيري در بذل مال و انفاق نكردن آن در راه جنگ با آنها است، اين معنا با جمله ي اول آيه و سياق آيات پيش مطابق است زيرا آيات قبلي همگي درباره ي جنگ و جهاد با كفار است و اينگونه


شروع مي شود:

«و قاتلوا في سبيل اللَّه الذين يقاتلونكم... و اقتلوهم حيث ثقفتموهم و اخر جوهم من حيث اخرجوكم... و قاتلوهم حتي لا تكون فتنة و يكون الدين كله للَّه...فمن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليكم» [4] .

در اين آيات خداوند دستور پيكار با دشمن و جهاد راه خود را مي دهد آنگاه بلافاصله مي فرمايد:

«و انفقوا في سبيل اللَّه و لا تلقوا بايديكم الي التهلكة و احسنوا ان اللَّه يحب المحسنين.

يعني در راه خدا انفاق كنيد و با دست خود خويشتن را به هلاكت نيفكنيد».

و با در نظر گرفتن اينكه آيات گذشته همواره تحريص به جهاد با كفار بوده است و در صدر اين آيه هم سخن از انفاق في سبيل اللَّه به ميان آورده و «سبيل اللَّه» را هم در بسياري از موارد به جهاد در راه خدا تفسير كرده اند بخوبي روشن مي شود كه معناي اول كه طبرسي آنرا نقل مي كند با صدر آيه و سياق آيات ديگر كاملا قابل تطبيق است بخصوص آنكه نامبرده اين معنا را از ابن عباس و جماعتي از مفسرين حكايت مي كند و ابن عباس تفسير قرآن را در مكتب علي (ع) آموخته است و آراء او مي تواند نشان دهنده ي نظرات خاندان پيغمبر و «راسخين در علم» باشد و از سوي ديگر خوشبختانه اين نقل با آن حديثي هم كه سيد بن طاوس از ابي ايوب انصاري روايت كرده


بي شباهت نيست و با آن قابل انطباق است، با اين حساب آيه ي «و لا تلقوا بايد يكم الي التهلكة» هيچگونه ارتباطي با «دست زدن بكاري كه در آن خطر مرگ باشد»و «رفتن در راهي كه پايان آن كشته شدن است» ندارد.


پاورقي

[1] سوره بقره آيه 195.

[2] لهوف صفحه‏ي 17 چاپ قم.

[3] مجمع البيان ج 2 صفحه‏ي 289 چاپ افست سال 1379.

[4] سوره بقره آيه 190 تا 194.