بازگشت

يزيد قدرت معنوي حسين را احساس كرد


مردم شام كه تا آنروز گويا در خواب مرگباري بودند با خطبه هاي آتشين و گرم اسيران (كه در آن حقايق دردناك كربلا و جنايات شرمگين و بي حساب حكومت بني اميه آشكارا شرح داده شده بود) يكباره بيدار شدند و عظمت گناهي كه زاده معاويه نسبت به خاندان وحي و رسالت انجام داده بود بخوبي درك كردند، و عكس العمل آن تنفر و انزجار شديدي بود كه در تمام طبقات نسبت به حكومت دمشق بوجود آمده بود، تنفر و انزجاري كه حكومت شام خشم و غضب امت را در آن بخوبي احساس كرد.

يزيد به زودي دريافت كه اگر اين وضع همچنان ادامه يابد ممكن است مشكلات بزرگي را براي وي پيش آورد از اين نظر درصدد برآمد تا با نيرنگ تازه اي گذشته ي ننگين خويش را پرده پوشي كرده و هيجان عمومي را آرام نمايد، ولي رسيدن به اين هدف جز از راه استماله و پوزش


طلبي از خاندان وحي و نبوت امكان ناپذير بود.

اين زنان و فرزنداني كه توانستند با بازوهاي به ريسمان بسته ي خود- و مهمتر از آن- با منطق قوي و كوبنده ي خود اينگونه وضع شام را دگرگون سازند و افكار عمومي را در اختيار بگيرند، اكنون حكومت دمشق براي تثبيت موقعيت متزلزل خويش و نجات از آن وضع انفجارآميز مي بايست به همان زنان و كودكان متوسل شود و از آنان تملق گويد تا از اين راه افكار عمومي را تسكين بخشد.

براي انجام اين هدف فرزند معاويه زين العابدين (ع) را سخت مورد نوازش قرار داد و همواره سعي مي كرد تا در برابر مردم با آن حضرت ظاهر شود و در كنار آن امام باشد.

ابن اثير مورخ اهل سنت مي نويسد:

«هيچ شب و روزي بر يزيد نمي گذشت مگر آنكه علي (امام سجاد) را نزد خود مي خواهد و با آن حضرت بسر مي برد» [1] .

به زنان و خاندان حسين (ع) گفت: «اگر مي خواهيد در شام نزد من بمانيد و اگر نه به مدينه بازگرديد» اما اين زنان و كودكان كه مأموريت دارند تا نهضت پاك و مقدس حسين را به ثمر برسانند بايد از اين پيش آمد و وضع موجود هر چه بيشتر استفاده كنند و حكومت شام را رسواتر سازند، تازه افكار اجتماع بيدار شده و هنوز اول كار است.

آنها بايد اكنون كه مسير تمام حوادث در راه منافع آسماني و


انساني آنها است از اين فرصت بزرگ حداكثر بهره را بردارند و فجايع هولناك طف را بيشتر و صريحتر به اطلاع شاميان برسانند از اين نظر در پاسخ گفتند «قبل از هر چيز ما بايد براي كشته گان خود سوگواري كنيم» يزيد به خوبي مي داند كه سوگواري چيزي نيست جز برشمردن جنايت هاي او و به رسوائي و فضيحت كشيدن وي اما چون اكنون زاده ي معاويه در شرائط خاصي قرار گرفته، ناچار بايد در برابر خواست آنها تسليم گردد از اين نظر دستور داد تا منزل او را براي سوگواري آماده سازند و تمام زنان قريش در آنجا جمع شوند زيرا كنترل آنجا آسانتر انجام مي شود. سپس خاندان پيغمبر با دلهائي داغدار و چشمهائي اشك بار بسوي خانه ي يزيد رهسپار شدند.

كامل بهائي مي نويسد:

«فلما دخلت النسوة استقبلهن نساء آل ابي سفيان و قبلن ايدي بنات رسول اللَّه و بكين و افمن الماتم ثلثة ايام [2] .

يعني هنگامي كه زنان اسير داخل منزل گرديدند زن هاي آل ابي سفيان با اشكهاي ريزان و ضجه و ناله از آنها استقبال كردند دستهاي آنها را بوسيدند و سه روز با آنان سوگواري كردند».

مورخين بزرگ اهل سنت نوشته اند:

«ثم اُخرجن و اُدخلن دور يزيد فلم تبق امرأة من آل يزيد الا اتتن و افمن الماتم ثلاثة ايام [3] .


يعني زنان اسير حسين از اقامگاه خود خارج شدند و براي سوگواري به منزل يزيد رفتند و هيچ زني از دودمان بني اميه باقي نماند مگر آنكه نزد آنان آمد و در آنجا سه روز اقامه عزا كردند».

راستي بهت انگيز است!! يزيد حسين بن علي (ع) را مي كشد و كثيفترين جنايتها را در يك بيابان دور دست- دور از چشم اجتماع- نسبت به زاده ي پيغمبر (ص) و ياران پاك و آزاده ي وي انجام مي دهد. سپس زنان و كودكان داغدار آن امام را به اسارت مي گيرد و با وضعي دلخراش وارد شام مي سازد، اما قدرت معنوي و نفوذ آسماني حسين (ع) تا آنجا عميق است كه چند روز از ورود خاندان وحي به دمشق بيشتر نمي گذرد كه ناگاه فرزند معاويه خود را در يك بن بست سياسي سختي مشاهده مي كند، بن بستي كه براي نجات از آن هيچ راهي نيست مرگ آنكه آن حكومت بيدادگر و خونخوار از آن اسيران بال و پر شكسته استمالت كرده و خود را از راه محبت و احسان به آنان نزديك سازد، خاندان حسين (ع) هم كه سخت بيدار و هشيارند آنگونه از اين فرصت بزرگ استفاده نمودند كه توانستند اولين مجلس رسمي سوگواري سالار شهيدان را در همان شام و در خانه يزيد برقرار سازند!!!.

آري اينست معناي پيروزي حق بر باطل و غلبه ي داد بر ستم، آن كاروان اسير اجازه ندادند تا تنها نسل هاي آينده پيروزي سرور آزادمردان را درك كنند و بر يزيد لعن و نفرين نمايند.

آنها آنگونه توانستند از فرصتهاي متناسب به طرزي اعجازآميز


بهره بردارند كه فرزند معاويه نه تنها در پايتخت حكومت خود بلكه در داخل خانه و منزل خويش هم قدرت معنوي حسين (ع) و حكومت واقعي آن بزرگوار را بخوبي احساس كرد.

يزيد بن معاويه حسين (ع) را مي كشد اما ناچار مي گردد كه اولين مجلس سوگواري آن حضرت را در منزل اختصاصي خويش تشكيل دهد!!

اكنون شما قدري عميق تر به وضع مجلس و چگونگي آن فكر كنيد، در اين محفل سوگواري زينب، ام كلثوم، رباب، سكينه يعني صاحبان عزا و همان اسيران دل سوخته آزادانه و بدون ترس از تازيانه ها و قدرت شوم حكومت- جنايتها، كشتارها،تشنگيها، محملهاي بي روپوش، مصيبتهاي اسارت و خلاصه از همه چيز بي پرده سخن مي گويند!!!

آيا اين ناله ها، اين اشكها، اين گونه شرح دادن فاجعه ي خونين سندهاي زنده بر رسوائي و ننگ حكومت نيست؟! آيا اينگونه سوگواري كردن آن هم در خانه اختصاصي يزيد شاهدي گويا بر زبوني و شكست واقعي فرزند معاويه نيست؟! چرا. اين يك حقيقت است غيرقابل انكار كه بر حكومت دمشق هم پوشيده نيست، اما براي يزيد چاره اي جز تسليم شدن در برابر خاندان اسير حسين (ع) وجود نداشت مردي كه حاضر نمي شد به امام سجاد (ع) در مسجد دمشق اجازه ي سخن بدهد تا مبادا او را رسوا سازد اكنون وضع انفجارآميز خطرناكي در اجتماع بوجود آمده كه براي نجات از آن، حكومت شام ناچار است كه خواسته هاي فرمانروايان افكار و دلهاي مردم يعني همان زنان و فرزندان اسير را بپذيرد- هر چند به اين صورت باشد كه سه روز رسماً در خانه ي او سوگواري


كنند و او را از اين راه محكوم سازند!!! يزيد بن معاويه كه براي تبرئه ي خود اكنون از كشتن حسين (ع) اظهار ندامت مي كند و گناه اين كار را برگردن فرزند مرجانه مي افكند. براي آنكه نشان بدهد در اين دعا راستگو است ضرورت دارد اين بار سنگين و كمرشكن را هم تحمل كند.

خوانندگان عزيز- تا اينجا بخوبي روشن شد كه چگونه خاندان اسير حسين (ع) وظيفه ي بزرگ و حياتي خويش را در به ثمر رساندن نهضت و بهره برداري از آن بخوبي انجام داده و توانستند نام علي و خاندان علي (ع) را بار ديگر زنده سازند و نقشه هائي پنهاني حكومت بني اميه را كه از زمان معاويه براي محو و نابودي اسلام و نام پيامبر عاليقدر آن در پرده طرح شده بود و تا رسيدن به نتيجه قطعي چند قدمي بيشتر فاصله نداشت بخوبي نقش برآب سازند و ماهيت آن دودمان كثيف را براي امت و اجتماع آشكار نمايند.



پاورقي

[1] کامل ابن‏اثير ج 4 صفحه‏ي 45 چاپ مصر سال 1301.

[2] نفس المهموم صفحه‏ي 293 چاپ تهران.

[3] تاريخ طبري ج 6 صفحه‏ي 265 چاپ مصر- تذکره ابن‏جوزي صفحه‏ي 149(کامل ابن‏اثير ج 4 صفحه‏ي 44 مصر سال 1301.