بازگشت

خطابه امام فضاي شام را طوفاني ساخت


امام زين العابدين (ع) كه با قلبي سوخته و داغدار سخن مي گفت و فجايع دردناك كربلا را شرح مي داد، شور و هيجان شديدي در مسجد دمشق ايجاد كرد كه براي حكومت شام هول انگيز بود. سخنان امام و ناله هاي جانسوز وي چون «آه صاحب درد» بود آنچنان اثر عميق و محسوسي از خود بر دلها و افكار مردم به جاي گذارد كه طوفاني خشمگين از ضجه ها و اشكها ايجاد كرد.

طوفاني كه لرزه بر اندام يزيد افكنده و تنفر و انزجار عمومي را دامن گير وي ساخت، مردم بي اختيار اشك مي ريختند و با صداي بلند فرياد مي زدند، عكس العمل شديد خطابه ي امام و شدت شور و هيجان شاميان را از اينجا مي توان استنباط كرد كه فرزند معاويه براي نجات از آن وضع بيم آور و قطع كردن گفتار زين العابدين (ع) نتوانست از قدرت عظيم خود استفاده كند- تا به امام دستور فرود آمدن از منبر دهد و يا فرمان دهد تا او را از منبر به زير آورند- بلكه ناچار بيك نيرنگ شيطاني


دست زد و به مؤذن گفت اذان بگو، تا استفاده از مقدسات مذهبي كه يزيد به آنها ايمان ندارد سخنان امام را قطع نمود و اشك و آه مردم را آرام سازد!!!.

آري پيش از آنكه زين العابدين (ع) بر منبر رود شرائط و تسلط يزيد بر اوضاع آنگونه بوده كه حضرت از وي اجازه خواست تا سخن بگويد و بالاخره هم با پافشاري و اصرار مردم فرزند معاويه به آن كار تن در داد، اما اكنون كه چند لحظه بيشتر از سخن گفتن امام نمي گذرد شرائط آنچنان دگرگون گرديد و مسير همه چيز عوض شد كه يزيد جرأت نكرد تا به آن خطيب آسماني و معصوم بگويد از منبر فرود آي و ناچار براي آنكه سخنان شورانگيز آن حضرت را كه تا اعماق دلهاي مردم را به آتش كشيده قطع سازد به مؤذن دستور داد تا اذان بگويد!!

اما امام (ع) نه تنها نقشه او را بي اثر ساخت بلكه درصدد برآمد تا از اين اذان بهترين و عاليترين بهره ها را بردارد و در تعقيب اهداف بزرگ خود از آن بخوبي استفاده نمايد، از اين نظر هنگامي كه نداي اذان برخاست آن حضرت سكوت نمود تا افكار مردم را به سوي مؤذن و فصول اذان جلب كند، هنگامي كه موذن اولين فصل اذان را اداء كرد و با گفتن اللَّه اكبر خداي را به بزرگي و عظمت ياد نمود امام سجاد (ع) در دنباله ي اذان به تناسب هر فصل از همان فراز منبر از عظمت و وحدانيت خداوند ياد مي نمود تا وقتي كه مؤذن به فصل «اشهد ان محمداً رسول اللَّه» رسيد و به رسالت پيغمبر گواهي داد.


در اينجا آن بزرگوار بر يزيد بانگ زد و با فريادي كه همگان بشنوند فرمود اي زاده ي معاويه! اين محمد كه او را به عظمت ياد مي كنند جد تو است يا جد من؟ اگر بگوئي جد من است و من از دودمان او هستم به كذب سخن گفتي و اگر بگوئي جد تو است پس چرا فرزندان او را كشتي و خاندان او را اسير كردي!؟ [1] .

اجتماع مردم كه يزيد مي خواست با اذان آنها را از هيجان باز دارد و از زين العابدين (ع) منصرف سازد با شنيدن اين جمله هيجان آنها شديدتر و سوز و التهاب آنها افزون گرديد.

با اين ترتيب امام چهارم (ع) بهترين و عاليترين استفاده را از آن فرصت حياتي نمود و با معرفي خود و دودمان پاك خويش و شرح فاجعه و جنايات دردناك كربلا و كشتارهاي فجيعي كه به فرمان يزيد نسبت به فرزندان پيغمبر و پاك ترين مردان اسلام، به عمل آمده بود. توانست مردم شام را در جريان صحيح حوادث قرار دهد و از اين راه نهضت مقدس حسين (ع) را از دستبرد و تحريف حكومت دمشق حراست كند يزيد كه در يك بيابان دور دست با لبهاي تشنه و جگرهاي سوخته فرزندان پيامبر و ياران آزاده ي او را به قتل رسانده و مي خواست آن جنايات ننگين همچنان در زير پرده بماند و از نشر آن در امت جلوگيرد هيچگاه تصور نمي كرد كه سالار شهيدان خود در كربلا كشته شود، ولي امامي معصوم و خطيبي شجاع يعني فرزند خويش را در حال اسارت به شام فرستد تا در مسجد جامع دمشق


بر بلاي منبر رود، هم خود و دودمان پاك خويش را معرفي كرده و هم جنايات هول انگيز حكومت شام را با بياني جانسوز و آتشين آنگونه شرح دهد كه زاده ي معاويه را رسوا ساخته و براي او هيچگونه امكان پرده پوشي و تحريف باقي نگذارد!!!.

در اينجا ممكن است پرسش شود كه خطبه ي زينب كبري با آنكه كوبنده تر و خطاباتش با يزيد شديدتر و سخت تر بود چرا آنچنان هيجاني را در مردم بوجود نياورد كه سخنان زين العابدين (ع) ايجاد كرد؟ پاسخ اين پرسش از نظر نويسنده اينست كه خطبه زينب (ع) در مجلس يزيد ايراد گرديد و كساني كه در آنجا حاضر بودند يا از اشراف و بزرگان شام بودند و يا از فرماندهان بزرگ نظامي و همكاران و كارمندان عاليرتبه ي حكومت، و طبيعي است كه آنها را واقعيات و حقايق كمتر سر و كار دارند آنهم حقايقي كه بر خلاف رضاي زمامدار و حكومت وقت باشد!!

آنها منافع خود را در حفظ موقعيت يزيد مي بينند و از اين نظر همواره سعي مي كنند در راه رضاي او قدم بردارند و موقعيت او را هر چه بيشتر تحكم بخشند.

با اين حساب شگفت انگيز نيست اگر كلمات آهنين و گرم آن بانو كه در آن يزيد بن معاويه به شدت تحقير و توبيخ شد در حاضرين اثر روشن و محسوسي بجاي نگذارد و آنرا دچار هيجان و تأثر آشكار نساخت.

اما سخنان زين العابدين (ع) كه در آن جنايتهاي حكومت دمشق در كربلايي پرده و صريح بيان گرديده در مسجد جامع شام و در انجمني


ايراد گرديد كه در آن تنها چاپلوسان و تملق گويان و جيره خواران يزيد نبودند بلكه اكثريت آن اجتماع را طبقات حقيقي و قشر صحيح ملت تشكيل مي دادند.

همانهائي كه اگر حكومتهاي فاسد و ستمكار بگذارند دلها و افكارشان براي درك حقايق آماده و مهيا است، امام چهارم (ع) با اين نمونه از مردم سخن گفت، از اين نظر جاي شگفت نيست اگر اثر اين خطابه در شام تا آن حد عميق و شورانگيز بود كه يكباره مسير همه چيز را عوض كرد.



پاورقي

[1] ناسخ التواريخ حالات سيدالشهداء ج 3 صفحه‏ي 167 چاپ جديد.