بازگشت

كاروان اسيران به سوي شام مي رود


هنگامي كه صحيفه ي ملعونه و نامه ي شوم فرزند زياد كه در آن از شهادت پاكترين مردان اسلام و اسارت خاندان او خبر داده بود به يزيد بن معاويه رسيد سخت مسرور گشت و شادماني نمود آنگاه به عبيداللَّه نوشت كه قافله ي اسيران را با سرهاي شهدا بسوي شام فرستد و آنها را هر چه زودتر براي آن سفر آماده كند.

پسر زياد پس از دريافت فرمان لعنتي يزيد اسراي اهلبيت را با سرها به جانب شام روانه ساخت.

اكنون خاندان حسين (ع) و زنان و كودكان داغديده ي او بسوي پايتخت كشور و مركز ثقل قدرت آل اميه در حركتند آنها در شام با فرزند معاويه روبرو مي گردند و به شهري قدم مي گذارد كه بغض و عداوت خاندان علي (ع) مردم آن شهر را فراگرفته و اصول و فروع آنها با اين سنت جهنمي عجين گشته است، مردم شام دهها سال است كه تحت تربيت مستقيم معاويه و دودمان بوسفيان قرار دارند، دستگاه وسيع تبليغاتي معاويه


توانست نسل حاضر شام را بر كينه و بغض شديد نسبت به علي (ع) و فرزندان وي پرورش دهد و رهبري افكار و عقائد آنانرا بر عهده بگيرد، از اين نظر حكومت آل اميه مردم شام را مطمئن ترين و وفادارترين كسان نسبت به خود ميداند و از پيوند ناگسستني آنها با خويش كاملا اطمينان دارد، شاميان همانگونه كه خاندان بني اميه را ولي نعمت خود مي دانند و بدون قيد و شرط براي فداكاري در راه آنها و حكومت آنان آماده اند، به همان نسبت با دودمان اميرالمؤمنين علي (ع)كينه ديرين و دشمني زائل ناشدني دارند.

قدرت خاندان بني اميه در اين شهر كاملا ريشه دار و عميق است و آنها از حمايت همه جانبه ي مردم بخوبي برخور دارند، اكنون خاندان اسير حسين (ع) بنا است در چنين شهري وارد گردند و براي مدتي در ميان آن بسر ببرند، با اين حساب بخوبي مي توان پيش بيني كرد كه شهر شام چگونه از اين كاروان استقبال خواهد كرد و در چه شرائطي دردناك اهلبيت وحي را در ميان خود خواهد پذيرفت، مردمي كه مي شنوند حكومت مورد حمايت آنان با يكي از خطرناكترين و سرسخت ترين دشمنان سابقه دار خود به نبرد برخاست، ولي «به اصطلاح پيروز شد، مردان آنها را كشت و زنان و كودكان آنان را اسير كرده و وارد شام مي سازد. طبيعي است كه آن مردم با اين اسراء چگونه برخوردي دارند و آنها را چگونه به سرزمين خويش مي پذيرند! بنابراين شگفت انگيز نيست اگر در تاريخ مي خوانيم: «هنگام ورود اهلبيت پيغمبر در شام، مردم آن لباس هاي نو بر تن كردند و شهر را به بهترين صورت زينت دادند.


خوانندگان و نوازندگان در همه جا مشغول نواختن و خواندن شدند خوشي و شادماني آنچنان مردم را فراگرفته بود كه گويا شام يكپارچه غرق در سرور است» [1] .

موقعيت حكومت فرزند معاويه در هنگام ورود اسراء به شام از هر نظر به حدي محكم بود كه اگر يك ارتش مجهز و نيرومند با ساز و برگ نظامي كافي مي خواست در آن شرائط بر آن شهر مسلط گردد و شام را در اختيار گرفته و قدرت يزيد را متزلزل سازد امكان ناپذير بود، تنها ارتشي كه با تجهيزات خاص خود مي توانست در مركز ثقل قدرت يعني شام نفوذ كند و حكومت دودمان بوسفيان را به سقوط تهديد نمايد همان سپاهي بود كه حسين بن علي (ع) آنرا بسوي شام فرستاد- سپاهي كه هنگام حركت از مكه آن بزرگوار فرموده بود، خداوند مي خواهد اين زنان و كودكان را اسير به بيند».

اكنون سر اين اسارت روشن مي شود و اين سپاه با سلاحهاي معنوي و غير قابل رقابتي كه در اختيار دارد يعني با همان ريسمانهائي كه به بازو و غل و زنجيرهائي كه در گردن دارند- و مهمتر از آن با آن زبان گويا و منطق رسائي كه دارند- آنچنان وضع ثابت و محكم يزيد را درهم ريخته و دچار پريشاني ساختند كه براي حكومت بني اميه قابل پيش بيني نبوده است.

و بخواست خداوند به زودي خواهيم ديد كه قافله ي اسيران يعني ارتش بسيج شده حسين بن علي (ع) چگونه توانست در مدتي كوتاه تمام


شرائط را بنفع خويش عوض كرده و افكار و احساسات اجتماع را بسوي خود متوجه سازند خطابه هاي آتشين و جانسوزي كه بوسيله ي خواهر داغدار حسين (ع) و حضرت سجاد زين العابدين (ع) در شام ايراد گرديد و در آن رسوائيها و جنايتهاي شرمگين حكومت بني اميه و بسياري از حقايق ديگر بي پرده بيان شد بزودي توانست از يكطرف بغض و عداوتي كه در دلهاي شاميان نسبت به آن خاندان فضيلت طي دهها سال جاي گرفته بود جاي خود را به عواطف و علاقه ي شديد بدهد.

و از سوي ديگر خشم و نفرت عمومي را به سختي متوجه يزيد بن معاويه سازد زاده فرزند هند كه با كشتن حسين (ع) و اسارت خاندان وي به غلط تصور مي كرد كه ديگر كارها پايان يافت و پرونده خاندان پيغمبر و در نتيجه اسلام واقعي بزودي براي هميشه بسته مي شود، ناگاه با تعجب فراوان ديد كه در سرزمين شام در پايتخت حكومت وي فرمانروايان واقعي و صاحبان قدرت، آنهائي كه بر افكار و دلهاي مردم حكومت مي كنند همانا زنان و فرزندان اسير حسينند نه وي و ياران كثيف او، يزيد بن معاويه ديد كه كشتن حسين (ع) (بر خلاف تصور سابقش) بجاي آنكه موقعيت وي را بهتر و تسلط و نفوذ او را بر امت بيشتر سازد ضربه هاي مهلك و كوبنده اي بر پيكر حكومت او وارد ساخت. ضربه اي كه اثر آن قاطع بود و حكومت شام را ناچار به استماله و پوزش طلبي از اهلبيت پيغمبر وا داشت.


پاورقي

[1] ناسخ التواريخ حالات سيدالشهداء ج 3 صفحه‏ي 119 چاپ جديد.