بازگشت

كشتار، خونريزي، غارتگري، جنايت


خطبه هاي گرم و آتشين حسين (ع) يكي پس از ديگري در روز عاشورا ايراد مي گرديد اما براي آن مردمي كه «قلوبهم كالحجارة او اشد قسوة» كمترين اثر نداشت و همچنان به كشتار مردان فضيلت و انسانهاي اجتماع سرگرم بودند و در برابر حقيقت شمشير مي كشيدند، حكومت يزيد در آن روز كثيفترين جنايتها را انجام داد و رذالت و بي شرمي را به پايان رساند، كشتند، سوزاندند، آتش زدند، غارت كردند، سرزمين مقدس طف در آن روز صحنه ي پيكاري خونين بود، در يك سوي چهره هاي نوراني كه در آن خدا، فضيلت، آزادمردي و شرف خوانده مي شد قرار داشتند و در سوي ديگر جرثومه هاي ننگي در قالب انسان!!! ديده مي شدند


كه در صورتهايشان ناپاكي، درندگي، توحش، ذلت و بردگي به خوبي نمايان بود، آنچه كه بين اين دو جبهه رد و بدل مي گشت شمشير بود و نيزه و تير، آن روز نزديك به پايان شد در حاليكه پيكره هاي بي جان آن رادمردان شريف كه مرگ شرافتمندانه را از زندگي با جباران و ستمگران به مراتب بهتر مي دانستند صفحه ي زمين طف را زنيت داده بود، آفتاب آن روز غروب كرد در حاليكه افق تيره و سياه بشريت- به علت آن نهضت خدائي- آرام آرام مي رفت تا روشني گيرد، خورشيد آن روز- به دنبال شهادت امام سوم (ع) افول نمود ولي با آن غروب از يك سوي ستاره ي افول شداي اسلام با نور خيره كننده و جلوه ي بيشتري درخشيدن آغاز كرد و از سوي ديگر حكومت آل اميه و آل جباران ستمگر با ننگ و رسوائي در اعماق ظلمت و تاريكي تاريخ بسرعت فرومي رفت.