بازگشت

بردگان حكومت يا آبستنهاي جاه و مقام


فرزند زياد پس از آنكه فرستاده اش از كربلا برگشت و عكس العمل


شديد حسين (ع) را در برابر نامه ي خويش «دانست و از اينكه بتواند با آن حضرت سازش كند و از او بيعت بگيرد مأيوس گرديد درصدد بر آمد تا آن امام را به شهادت برساند، از اين نظر همه ي امكانات و نيروي شيطاني خويش را بكار گماشت تا كوفه را عليه آن حضرت بسيج كند و بالاخره هم توانست از ناپاكان اجتماع، آبستنهاي جاه و مقام، بندگان زر و سيم هزاران نفر براي جنگ عليه فرزند پيغمبر بسوي كربلا گسيل دارد و طبيعي است ارتشي كه به حمايت از حكومت ستم و يزيد و نبرد عليه عنصر فضيلت و پيكره ي عدل و آزادي برخيزد تا آنجا ناپاكي و قساوت نشان خواهد داد كه در تاريخ انسانيت بي نظير و يا حداقل بسيار كم نظير خواهد بود.

اكنون ديگر كفر و بيدادگري، ستم و استبداد، الحاد و شرك در برابر خداپرستي، عدالت، انسانيت، شرف و فضيلت صف آرائي كرده، و ديگر صفوف كاملا از هم جدا گرديده، در يك سوي خدا است، بهشت است، فضيلت است، پايداري و آزادمردي است مردانگي و افتخار است، زندگي و حيات ابدي است و در سوي دگر جهنم است، نفرت و لعن هميشگي است، بردگي و رقيت است، ننگ است و عار.

خوانندگان عزيز- قطعاً تعجب مي كنيد اگر كسي صف دوم را اختيار كند و راه نكبت و ننگ را برگزيند و از فضيلت و شرف چشم بپوشد؟! اما جاي شگفت نيست زيرا علاقه به جاه و مقام و ثروت و مال آنچنان جمعي از خدا بي خبر آن را كر و كور ساخته بود كه براي رسيدن به آنها آماده شدند


دست خويش را به خون فرزندان پيغمبر و عنصرهاي فضيلت آغشته سازند، انسان نماهائي مانند عمر سعد كه براي دست يافتن به حكومت ري آماده اند تا كثيف ترين و رسواترين جنايتها را نسبت به اصيل ترين دودمان بشريت انجام دهند، اينجاست كه بايد گفت: اي جاه، اي مقام، اي ثروت، اي مال روي شما سياه باد، چه خونهائي در راه شما ريخته شد و چه جنايت هائي به خاطر شما انجام گرديد و چه خاندانهائي از هم پاشيده گشت!.