حسين در سرزمين موعود
حسين بن علي (ع) از هنگام حركت از مدينه تا كنون با سياستي مشخص، بسوي مقصدي معين پيش رفت و در طول راه بارها از هدف انساني خويش و قيام خونيني كه در پيش دارد سخن گفت و پايان كار خويش را در حكومت استبدادي يزيد آشكارا بيان داشت.
اكنون كاروان حسين (ع) پس از طي اين همه راه به ارض موعود مي رسد، و در آن سرزمين انقلاب و خون قدم مي نهد و دستور توقف مي دهد و فرمود:
«قفوا و لا ترحلوا منها فهيهنا واللَّه مناخ ركابنا، هيهنا واللَّه سفك دمائنا، هيهنا واللَّه هتك حريمنا، هيهنا واللَّه قتل رجالنا، هيهنا واللَّه ذبح أطفالنا، هيهنا واللَّه نزار قبورنا و بهذه التربة و عدني جدي رسول اللَّه و لا خلف لقوله [1] .
يعني در اينجا فرود آئيد و ديگر كوچ مكنيد. اينجا خوابگاه شتران ماست. اينجاست كه خونهاي ما ريخته شود، اينجاست كه خاندان ما را به اسارت مي گيرند،اينجاست كه مردان ما را مي كشند، و بچه هاي ما را ذبح ميكنند و اينجاست كه قبور ما زيارتگاه مي گردد و اين همان خاك است كه جدم پيغمبر به من خبر داده و خبر آن حضرت دروغ نخواهد بود»
با اين ترتيب حسين (ع) هنگام ورود به كربلا جنايتهائي كه حكومت بيداد و ستم نسبت به آن بزرگوار و ياران آزاده اش انجام خواهد داد صريحاً يادآور مي گردد و بدين وسيله آنان را براي استقبال از آن حوادث تلخ آماده مي سازد و از آنسوي هنگامي كه فرزند زياد از نزول آن بزرگوار به سرزمين كربلا اطلاع يافت نامه اي به آن حضرت نوشت و زاده ي علي را بين دو كار مخير ساخت.
«اما بعد يا حسين فقد بلغني نزولك به كربلا و قد كتب الي اميرالمؤمنين يزيد ان لا اتوسد الوثير و لا اشبع من الخمير الا الحقك باللطيف الخبير او ترجع الي حكمي و حكم يزيد معاويه.
يعني بمن اطلاع رسيد كه تو در سرزمين كربلا نزول كرد، اميرالمؤمنين يزيد به من نوشت كه خوش نخوابم و غذاي سير نخورم مگر آنكه يا ترا بقتل برسانم و يا آنكه در برابر فرمان يزيد و من تسليم گردي».
زاده زياد در اين نامه ي شرمگين از حسين (ع) مي خواهد در برابر
او و پيشواي پليدش يزيد، تسليم گردد يا آنكه براي كشته گشتن آماده شود!!! اما فرزند پيغمبر آيا راهي جز راه دوم برمي گزيند؟ و آيا ممكن است زاده ي فضيلت دست بيعت و تسليم به ناپاكترين و ننگين ترين افراد عصر خويش بدهد و با او سازش كند؟! نه، قطعا ممكن نيست.
حسين (ع) از همان ابتدا راه خود را انتخاب كرده بود- همان راه كه خود فرمود: كسي مثل من با فردي مانند يزيد بيعت نخواهد كرد».
اكنون هم راه شرافتمندانه و سعادت آوري جز آن نمي شناسد، از اين نظر هنگامي كه آن نامه ي شوم را خواند سخت خشمناك گرديد و آنرا بسوئي افكند و فرمود:
«لا افلح قوم اشتروا مرضاة الملخوق بسخط الخالق».
يعني رستگار نمي شود آن قومي كه رضاي مخلوق را با غضب خداوند خريدار شد».
فرستاده ي عبيداللَّه گفت جواب اين نامه چيست؟ حضرت فرمود:
«ما له عندي جواب لانه حقت عليه كلمة العذاب [2] .
يعني من باين نامه پاسخ نمي دهم زيرا او مستحق عذاب و آتش است».
پاورقي
[1] ناسخ التواريخ حالات سيدالشهداء ج 2 صفحهي 168 چاپ جديد.
[2] ناسخ التواريخ حالات سيدالشهداء ج 2 صفحهي 178 چاپ جديد.