بازگشت

حسين مي گويد چيزي بر من پوشيده نيست


حسين بن علي عليه السلام كه در راه عراقند در محلي به نام «بطن عقبه» فرود آمدند در آنجا مردي از بزرگان بني عكرمه به نام عمرو ابن يوازن را ديدار كرد،آن مرد (مانند ديگران) درصدد برآمد خيرانديشي!! كند و آن بزرگوار را از سفري كه مرگ در پيش دارد بر حذر دارد، به وي عرضه


داشت:

«يابن رسول اللَّه انشدك اللَّه لما انصرفت فواللَّه ما تقدم الا علي اسنة و حد السيوف... فقال انه لا يخفي علي ما ذكرت ولكن اللَّه تعالي لا يغلب علي امره.... [1] .

يعني اي فرزند پيغمبر ترا به خدا سوگند از اين سفر انصراف ياب و قسم به خداوند وارد نمي گردي مگر بر نيزه ها و لبه هاي تيز شمشير... حسين (ع) فرمود: اي عبداللَّه پايان اينكار بر من مخفي نيست ولي چه بايد كرد؟! مصالح آسماني ايجاب مي كند كه من اين راه را در پيش گيرم»:

در اينجا باز فرزند پيغمبر روشن بيني خاص خود را نسبت به حوادث آينده با صراحت بيان نمود و فرمود من چشم بسته تسليم حوادث نمي شوم و ندانسته به سوي كوفه حركت نمي كنم».

راستي شگفت انگيز است!! كساني كه با ديد كوتاه و ناقص خود مي توانستند آينده ي كار را حدس بزنند چرا افكار خود را با آن اصرار و سماجت و گاهي هم بر خلاف ادب و نزاكت مي خواستند بر حسين (ع) تحميل كنند؟! آنها درباره ي فرزند پيغمبر چگونه فكر مي كردند؟! آيا تصور مي كردند آنان كه در حاشيه هاي بسيار دور اين كار قرار گرفته اند مي توانند مآل كار را با احتمال و حدس بدانند ولي زاده ي اميرالمؤمنين كه خود در متن قضيه است و بيش از همه از جواب كار با خبر است، آينده اي كه آنان حدس مي زدند بي خبر است و چشم بسته مي خواهد تسليم حوادث


گردد؟!!! بي جهت نيست كه مي بينيم در برابر اينگونه اظهار نظرهاي بيجا و از آينده دم زدن!!! حسين (ع) گاهي آنگونه آينده را بي پرده بيان مي كند كه جاي شگفت است تا همگان بدانند كه نه تنها وي از كليات حوادث با خبر است بلكه از همه ي مسائل بخوبي آگاهي دارد آنجا كه مي گويد:

«واللَّه لايد عونني حتّي يستخرجوا هذه العلقه من جوفي فاذا فعلوا سلط اللَّه عليهم من يذلهم حتي يكونوا أذل فرق الامم.

يعني بخدا قسم مردم كوفه مرا نمي خوانند مگر براي اينكه خون گلوي مرا بريزند و هنگامي كه اين عمل را انجام دهند خداوند بر آنان كسي را مسلط مي كند كه آنها را از هر اجتماع و امتي خوارتر گرداند».


پاورقي

[1] کامل ابن‏اثير ج 4 صفحه‏ي 18 چاپ مصر سال 1303.