بازگشت

سياستي آسماني و بهت انگيز


خوانندگان عزيز:- با در نظر گرفتن شواهدي كه ما تا اينجا نقل كرديم بخوبي روشن شد كه حسين (ع) از همان ابتداي كار داراي هدفي مشخص بوده و مي دانست بكجا مي رود و پايان راه چه خواهد بود و خود صريحاً در چند مورد به جايگاه شهادت خويش اشاره كرد اما با اينحال مي بينيم آن بزرگوار بسوي عراق (كه خود فرموده بود در آنجا كشته مي شوم) نمي رود و راه مكه را در پيش مي گيرد! در اينجا اين سئوال پيش مي آيد كه چرا آن حضرت بسوي مكه رهسپار گرديد؟

آيا حسين (ع) براي نهضت خود طرح تازه اي انتخاب كرده و از فكر گذشته انصراف يافت؟ يا آنكه رفتن به مكه به منظور بهره برداري از


امكانات وسيعي است كه تنها در آنجا وجود داشت؟!

بدون ترديد انتخاب حسين (ع) مكه را به علت برگشت از تصميم گذشته نبوده بلكه در تعقيب از همان سياست اول بوده است ولي دسترسي به آن هدف و تعقيب از آن سياست بطور ضرورت ايجاب مي كرد كه آن بزرگوار راه مكه را در پيش گيرد و تا زماني معين در آنجا بماند- اينك توضيح مطلب.

حسين (ع) مي خواهد در برابر حكومتي قيام كند كه بر سراسر كشور بطور كامل مسلط است و تمام منابع قدرت را در اختيار دارد، بهره برداري صحيح از نهضتي كه در برابر چنين حكومت انجام گيرد بدون ترديد مستلزم شرائط بي شمار و امكانات خاصي است كه از همه مهمتر آماده ساختن افكار اجتماع و توجه دادن آنان به هدف اصلي نهضت است.

امت بايد بداند كه چرا حسين (ع) قيام مي كند و هدف آن بزرگوار از نهضت چيست؟ مردم مسلمان بايد آگاه باشند كه فرزند زهرا سلام اللَّه عليها چشم بسته تسليم حوادث نشد بلكه حساب كرده و با داشتن هدفي مشخص براي پذيرش آن فاجعه ي بزرگ و فوق طاقت آماده گرديد. اطلاع امت از هدف مقدس حسين (ع) از يك طرف خود به منزله ي اعلام خطر جدي است به آنان تا وضع فوق العاده و غيرعادي اجتماع را بدينوسيله دريابند، آنچنان وضعي كه فرزند اميرالمؤمنين هستي اسلام و موجوديت قرآن را در آن در معرض سقوط مي بيند و براي نجات آن ناچار دست به آن نهضت مقدس و خونين مي زند، وضعي كه جز با يك انقلاب سرخ و تند چاره پذير نيست،


و از سوي ديگر- اينكار به حكومت خونخوار يزيد فرصت نمي دهد تا بتواند با استفاده ي از امكانات وسيع و فراواني كه در اختيار دارد حادثه ي طف را تعريف كند و (همانند بسياري از حوادث اصيل جهان كه با دست حكومتهاي فاسد و كثيف صورت اصلي خود را از دست داده اند) چهره ي اصلي اين قيام را وارونه و دگرگون سازد.

و از طرف سوم- حسين (ع) بايد همه ي مردم را از مقصد اصلي و هدف آسماني خود آگاه سازد تا از اين راه زمينه ي فكري اجتماع براي بهره برداري از آن قيام مقدس كاملا آماده گردد، با اين حساب از نظر سياست عمومي نهضت مي بايست حسين (ع) امت اسلامي را در جريان حوادث دردناكي كه بر كشور مي گذشت و آينده شوم و سياهي كه در آنروز براي اسلام پيش بيني مي شد قرار دهد اما انجام اينكار براي آن بزرگوار چگونه امكان داشت؟ آيا براي آن بزرگوار ممكن بود سراسر كشور را از اين مقصد بزرگ و خدائي خود و از وضع دردناك حكومت مطلع سازد؟ قطعاً نه.

زيرا در آن روز وسائل پخش خبر و آگاهاندن مردم از حوادث و پيش آمدها بطور كلي وجود نداشت و آنچه هم كه بطور بسيار ناقص بود در اختيار حكومتها و قدرتها بود نه در اختيار مردي كه هيچگونه امكانات مادي نداشت و سخت مورد خشم و غضب حكومت قرار داشت اما با اينحال فرزند اميرالمؤمنين (ع) براي دست يافتن به آن هدف بزرگ و حياتي راهي در پيش گرفت كه راستي بهت انگيز و حيرت زا است و آن راه آمدن به مكه و استفاده از موقيعت خاص آن شهر مذهبي است زيرا


در ايام حج مكه مركز اجتماع تمام طبقات از سراسر كشور است، نه تنها شهرهاي كوچك و بزرگ بلكه كمتر ده و قريه اي حتي در دورترين نقاط مملكت يافت مي شود كه فرد يا افرادي از آنجا براي زيارت خانه ي خدا عازم مكه نگردد و بسوي آن شهر مقدس كوچ ننمايد، حسين (ع) از اين موقعيت حساس استفاده كرد و با آنكه مقصد اصلي آن بزرگوار عراق است با اينحال به مكه آمد تا از اجتماع مردم در آنجا بهره بردارد و به رايگان از زائران خانه خدا مانند پيكي در راه نشر هدف هاي مقدس خود در سراسر كشور و نشان دادن شرائط دردناك و خطرناك اجتماع استفاده نمايد.

حسين (ع) ميداند كه اگر زائران خانه ي خدا را در جريان حوادث و پيش آمدهاي كشور و هدف آسماني و نهضت خويش قرار دهد امكان دارد به وسيله ي آنان اين مسائل به اطلاع مردم برسد و با بازگشت آنها به شهرها و مسكنهايشان همگان در جريان اين حوادث قرار گيرند.

از اينجاست كه مي بينيم فرزند فاطمه سلام اللَّه عليها راه مكه را در پيش مي گيرد با آنكه خود پيش از آن در چند مورد با صراحت مقصد اصلي خويش را بيان كرده و فرمودند: «من بسوي عراق مي روم و در آنجا در سرزميني به نام كرب وبلا به شهادت مي رسم».

حسين (ع) براي دست يافتن به چنين هدف بزرگ و مهمي وارد مكه گرديد و در آنجا مسكن گزيد تا صبح روز هشتم- يعني همان روزي كه هر قافله و هر فرد عقب افتاده سعي مي كند هر چه زودتر خويش را به آن سرزمين مقدس برساند و اعمال حج را انجام دهد، ولي فرزند اميرالمؤمنين


درست در همان روز دست به عملي زد كه كاملا غير منتظره و بي سابقه بود و از اين نظر در مدتي كوتاه در سراسر مكه پخش گرديد و همگان از آن اطلاع يافتند،آن عمل بي سابقه چيزي جز خارج شدن كاروان آن حضرت بسوي عراق نبود.

كاروان حسيني صبح روز هشتم از مكه خارج گرديد و بسوي عراق حركت نمود، اما حركتي كه روز قبل هدف از آن حركت در برابر اجتماع بيان گرديد و مآل كار و پايان سفر خود را حسين (ع) آشكارا روشن ساخت.

اكنون اين خبر دهن به دهن مي گردد و با سرعت عجيبي در بين همه پخش مي شود- فرزند پيغمبر با كاروان خود بسوي عراق رفت!!

چرا و به چه علت؟، مي گفت من بسوي عراق مي روم ولي حكومت يزيد مرا در آنجا مي كشد، مي گفت من مي روم براي دست زدن به يك نهضت خونين و مقدس و از مردم هم كمك خواست، اما نه كمك مالي بلكه مي گفت هر كس آماده ي جانبازي در راه ما است با ما حركت كند!!!

اين بود آن مطالبي كه دهن به دهن مي گشت و با سرعت عجيبي انتشار يافت و مردم براي يكديگر نقل مي كردند، اكنون ديگر تمام كساني كه در مكه حاضرند از حركت حسين (ع) و هدف آن بزرگوار و شرائط دردناك اجتماع اسلامي كم و بيش اطلاع دارند و طبيعي است كه اينان پس از انجام حج بسوي ديار خود باز مي گردند و هنگام بازگشت و ديدار مردم چه خبري جالب تر و حادثه اي عجيب تر از نقل اين داستان


كه، كاروان حسين در صبح روز هشتم از مكه بسوي عراق حركت نمود آنهم حركتي كه خود فرمود: «هدف من شهادت و كشته شدن و دست زدن به يك نهضت خونين در برابر حكومت جبار آل اميه و ديكتاتوري فرزند ديكتاتور يعني يزيد ابن معاويه است.

با اين ترتيب پس از بازگشت حجاج به شهرها و قراء خود سراسر كشور از حركت زاده ي علي و مقصد اصلي آن بزرگوار و بطور اجمال آگاهند.

آري اينست آن مقصد بزرگ و پر ارجي كه حسين بن علي (ع) به خاطر آن راه مكه را در پيش گرفت با آنكه خود فرمود «من بسوي عراق مي روم و در آنجا كشته خواهم شد».