بازگشت

اين عوامل نهضت حسين را ايجاب كرد


تا اينجا ما علل و عوامل نهضت حسين عليه السلام انعقاد نطفه ي آن قدم به قدم تعقيب كرديم و به استناد شواهد قطعي و غير قابل انكار روشن ساختيم كه چگونه قانون شكني و تجاوز به اموال عمومي و ضرب و شتم و تبعيد مردان خدا و صحابه ي گرامي پيغمبر و تسلط يافتن افراد آلوده به گناه و ستمگر بر اجتماع هر چند در گذشته پي ريزي شده بود، ولي در زمان عثمان صريحتر و بي پرده تر انجام گرديد،چاپلوسان و فرصت طلبان، آنهائي كه هدفشان تنها تأمين خواسته ها و هوسهاي خليفه بود بيت المال و پستهاي حياتي كشور را در اختيار گرفتند.

معاوية كه از جانب عمر به استانداري شامات نصب شده بود با استفاده از وضع آشفته ي كشور بيش از پيش نيرومند گرديد و قدرت اقتصادي و نظامي مهم و منظمي براي خويش بوجود آورد تا آهسته آهسته بصورت دژي نفوذ ناپذيري درآمد. فرزند بوسفيان كه قوي ترين عامل تباهي و


خطرناك ترين ميراث فساد حكومت هاي گذشته بود سخت با اميرالمؤمنين علي عليه السلام به پيكار برخواست و سرانجام با هزاران نيرنگ و فريبكاري توانست در جنگ صفين خويش را از يك شكست حتمي و سقوط نجات بخشد و موقعيت خود را در نواحي شامات در برابر حكومت عدل علي عليه السلام محكم سازد و از آن پس همواره در صدد خرابكاري و ايجاد مشكلات در برابر حكومت علي (ع) بود تا هنگامي كه آن حضرت به درجه ي شهادت رسيد و امام مجتبي عليه السلام مقام خلافت را در دست گرفت، ولي در عصر آن بزرگوار هم نيرنگها و حيله گريهاي معاويه از يكطرف و مهمتر از آن- بي وفائي و عهدشكنيهاي ارتشيان و ياران آن حضرت از سوي ديگر كار را بجائي رساند كه آن زاده ي رسول خدا بطور ضرورت با معاويه صلح كرد و در نتيجه حكومت اسلامي يكباره در اختيار فرزند هند قرار گرفت.

در اين هنگام كه معاويه خويش را مسلط بر كار مي ديد براي آنكه بدون هيچ مشكل و رقيبي بتواند هر چه زودتر به هدفهاي باطني و ضد اسلامي خود برسد تصميم گرفت حضرت حسن بن علي عليه السلام را مسموم سازد و به حيات اين سلاله ي نبوت خاتمه بخشد، اين نيت پليد هم بزودي عملي گرديد فرزند دختر پيغمبر (ع) از جهان رخت بر بست، در اين هنگام ديگر معاويه يكه تاز ميدان شد و با شتاب هر چه بيشتر دست به انجام مقاصد دروني و پياده كردن طرحهاي پنهاني خويش زد، در اينجا قطعاً خوانندگان عزيز آنچه را كه ما در فصل مربوط به معاويه نگاشتيم بخاطر دارند، در آن


فصل بخوبي روشن ساختيم كه معاويه و دودمان وي نه تنها از ابتدا براي اسلام و معتقدات آسماني آن هيچگونه احترامي در دل قائل نبودند و پذيرفتن آنها اسلام را تنها بخاطر ترس از شمشير بوده است. بلكه فرزند بوسفيان با پيغمبر و دين آسماني وي كينه اي زايل نشدني در دل داشت تا آنجا كه صريحاً به مغيره گفته بود كه مي خواهد نام پيغمبر را دفن كند و آن حضرت را از ياد مسلمين ببرد، معاويه مي خواهد خلافت اصيل اسلامي را تبديل به حكومت نژادي نمايد و آن را بطور موروثي در خاندان بني اميه حفظ كند، اكنون او مسلط بر همه چيز كشور گرديده و تمام منابع قدرت در اختيار وي قرار گرفته است.

فرزند بوسفيان پيش از آنكه فرصت را از دست بدهد به پياده كردن طرحهاي شيطاني و ضد اسلامي خود در نهايت حزم و احتياط دست زد، ابتدا ناپاكان و سفله هاي اجتماع مانند زياد بن ابيه را در استخدام خود درآورد و با دست خود اين نمونه از مزدوران كثيف، انسان هاي امت و زبان هاي گوياي ملت را ريشه كن ساخت و بقتل رساند آنگاه به كمك راويان بي ايمان و خطباي از خدا بي خبر به جعل احاديثي از پيغمبر اسلام در مدح خود و خاندان بني اميه و عثمان پرداخت و آنها را بنام دين با دستگاه وسيع تبليغاتي خود در بين مسلمين نشر داد سپس مبارزه ي خود را با علي (ع) و خاندان پاك آن حضرت شروع نمود.

دستور داد همگي علي را سب كنند و از آن بزرگوار بيزاري جويند اكنون بايد براي جانشيني از خود فكري بيانديشد و نقشه هاي موروثي ساختن


حكومت نيرومند اسلامي را عملي سازد.

تصميم گفت فرزند شهوت پرست و عياش خود يزيد را به ولايتعهدي نصب كند و از اجتماع تيره بخت آنروز براي او بيعت بگيرد. اينكار هم طبق نقشه ي پيش بيني شده بسامان رسيد و معاويه توانست پايه هاي حكومت يزيد را بعد از خود با نيرنگ و تهديد و تطميع و افترا و بالاخره پا بر جا سازد، با اين حساب تا اينجا فرزند بوسفيان در همه ي كوششهائي كه براي رسيدن به هدفهاي اصلي و باطني خود انجام داد با موفقيت روبرو گشت اكنون معاويه در بستر مرگ است در حاليكه بني اميه بطور كامل بر تمام منابع قدرت و بر سراسر كشور مسلطند و علي و خاندان پاك آن حضرت سخت مورد سب و لعن و انواع اهانت قرار دارند!!

اجتماع در مرحله ي بسيار حساسي قرار گرفته كه خطرناكتر از همه آنكه مسير افكار و عقائد مسلمين به آساني به وسيله س دستگاههاي تبليغاتي وسيع حكومت بني اميه رهبري مي شود و اين دستگاه شيطاني بساده ترين وجه مي تواند ناپاكان و اهرمنهاي اجتماع را پاك و فرشته جلوه دهد و سمبلهاي بزرگ انسانيت و پاكي را بي فضيلت و ناپاك معرفي نمايد اين دستگاه اهرمني با كوشش هر چه بيشتر در راه انجام هدفها و آمال معاويه مشغول فعاليت است تا آنجا كه حسين بن علي عليهماالسلام در يك شرائط سخت و ناگوار جمعي از اصحاب و تابعين رسول خداي را جمع مي كند و قسمتي از حقايق اصيل اعتقادي اسلام را در آنجا برمي شمرد ولي نكته ي مهم و تكان د هنده اينست كه مي فرمايد: «فاني اخاف أن يندرس الحق و يذهب....


«من اين حقايق را مي گويم زيرا مي ترسم حق يكباره مندرس شود و نابود گردد».

آري معاويه با اين نيرنگهاي ابليسي و حيله هاي شيطاني سنگر به سنگر خود را به هدفهاي باطنيش يعني انهدام اسلام و قدرت اسلامي و بوجود آوردن يك حكومت نيرومند نژادي بجاي آن كه بطور موروثي در خاندانش باقي بماند نزديك مي كند اما مسئله مهم اينجاست كه معاويه در همه ي مراحل مراقب است تا با حفظ ظواهر بسياري از مقررات دين و عدم تظاهر به مخالفت با اسلام هيچگونه بهانه اي بدست مخالفين خود و مخصوصاً بني هاشم ندهد تا آنها از اين راه نتوانند زمينه ي امت را براي يك قيام خدائي و سپس بهره برداري از آن آماده سازند.

فرزند بوسفيان اگر علي را سب مي كند بنام دين و تحت عنوان حمايت از اسلام است!!! و خود در مقدمه ي لعن و سب بر بالاي منبر مي گويد: «اللهم ان ابوتراب ألحد في دينك و صد عن سبييك... (!!!) او اگر مردم ساده دل و بي درك اجتماع را براي جنگ عليه علي ابن ابيطالب تحريك مي كند تحت عنوان پشتيباني از قرآن و دستورات و مقررات آسماني است و به آن مردم تيره بخت مي گويد «علي نماز نمي خواند»!!! از اينجاست كه مي توان رمز مهم عدم نهضت حسين عليه السلام را در برابر معاويه و سكوت آن حضرت را در مقابل وي در مدت دهسال از هنگام شهادت امام دوم تا هنگام مرگ پسر بوسفيان بخوبي درك كرد.

آري معاويه هر عمل شيطاني كه انجام مي دهد بنام دين و براي


دلسوزي از اسلام!!! است تا بتواند با يك پختگي و احتياط كامل به هدفهاي اصلي خويش نزديك گردد.