بازگشت

يزيد و سخنگويان رزمندگان مدينه


هنگامي كه مردم مدينه در اثر ستمگريها و خونريزيهاي بي حساب يزيد و تجاوزات صريح وي به مقررات اسلامي در برابر حكومت شام شورش كردند فرماندار وقت آنجا از آنها خواست تا رهبرانشان به شام روند و اعتراضات خود را از نزديك با يزيد در ميان گذارند شايد او پاسخهاي قانع كننده اي به آنها بدهد، سران نهضت كه در رأس آنها عبداللَّه بن حنظله بود اين پيشنهاد را پذيرفتند و جمعي از آنها كه ابن حنظله و عبداللَّه ابن عمر و منذر بن زبير هم در ميان آنان بودند به سوي شام رهسپار شدند، ابن ايثر مي نويسد:

هنگاميكه كاروان مدينه در شام وارد شد يزيد آنها را اكرام نمود و به آنان احسان كرد و جوائز بزرگي داد، به عبداللَّه بن حنظله كه مردي عابد و دانشمند و بزرگوار و شريف بود صد هزار درهم جايزه داد و با عبداللَّه هشتاد نفر از فرزندان او بودند بهر يك از آنها ده هزار درهم داد اينان هنگامي كه به مدينه برگشتند معايب و مفاسد يزيد را! آشكارا ساختند و در برابر مردم مدينه ايستاده و گفتند ما از نزد كسي مي آئيم كه دين ندارد و شراب مي نوشد، آلات غنا و موسيقي مي نوازد و زنان خواننده


نزد او مي خوانند كسي كه سگ بازي مي كند و شب را با ربايندگان اموال مردم به صبح مي آورد و آنها دزداني بيش نيستند.... عبداللَّه بن حنظله گفت: من از نزد كسي آمدم كه اگر نيابم فردي را مگر همين فرزندانم هر آينه با او جنگ خواهم كرد، او به من جايزه ي داد و احترام گذارد اما من جوائز او را نپذيرفتم مگر براي آنكه (از نظر مالي) نيرومند گردم و از آن نيرو عليه او استفاده كنم. منذر بن زبير كه صد هزار درهم جايزه گرفته و هنگام مراجعت از شام بسوي كوفه نزد پسر زياد رفته بود پس از چندي به مدينه برگشت و در برابر مردم ايستاد و گفت كه يزيد بمن صد هزار درهم جايزه داد اما اين جايزه مرا از گزارش وضع او به شما (و آنچه كه من از وي ديدم) باز نمي دارد، مردم مدينه! به خدا قسم يزيد خمر مي نوشد بخدا قسم او آنقدر در حال مستي بسر مي برد كه نماز خود را ترك مي گويد....» [1] .

آري آلودگي و فجور يزيد تا آنجا علني و آشكارا بود كه كاوران مدينه نتوانست آنها را ناديده بگيرد و به اطلاع مردم نرساند، آنها با آنكه مورد لطف يزيد قرار گرفته بودند و جوائز فراوان به آنان داده بود با اينحال حقايق تلخ و دردناكي كه از نزديك ديده بودند براي مردم مدينه بازگو كردند.



پاورقي

[1] کامل ابن‏اثير ج 4 صفحه‏ي 41- تاريخ طبري ج 4 صفحه‏ي 368 با قدرت تفاوت.