بازگشت

زياد هم پياله ي يزيد


مورد ديگر كه فرزند معاويه باز از مي و لذت آن سخن به ميان


مي آورد و هنگامي است كه با استاندار كثيف كوفه شبي را مست به صبح مي آورد و اشعاري مي سرايد كه در آن، ضمن خواستن شراب از ساقي عبداللَّه بن زياد را مدح مي كند و جنايات او را مي ستايد، ابن جوزي مي نويسد:

«پس از حادثه ي كربلا يزيد فرزند زياد را نزد خود خواند و اموال بسيار و هداياي فراوان به دو بخشيد و او را نزد خود مقرب ساخت و به وي رفعت و مقام عطا نمود، او را نديم خود ساخت و به وي اجازه داد كه نزد زنان و بر حرمسرايش داخل شود، و شبي را يزيد (كنار ابن زياد) مست بود در آن هنگام به نغمه سرايان و موسيقي دانان گفت بنوازيد و براي ما غنا بخوانيد. سپس خود بالبداهه خطاب به ساقي اشعاري سرود و در آن چنين گفت: «اي ساقي به من شرابي بنوشان كه قلب مرا نشاط بخشد و سيراب گرداند، سپس جام را پر كن و مانند همان شراب را به پسر زياد بده آن كسي كه صاحب سر و راز دار من است، همان كس كه كار خلافت و غنيمت براي من با دست او محكم گرديد، اين پسر زياد كه كشنده ي آن مرد خارجي (!!!) يعني حسين است و كسي است كه به وحشت انداخت در دل دشمنان و حسد ورزان بر من!.