بازگشت

اسلام معاويه پسند


در اينجا بررسي يك نكته لازم است كه چرا معاويه با شدت هر چه بيشتر در راه انجام دو مرحله از نقشه هاي خود سخت كوشا بود؟.

اول محبوبيت دادن به دودمان بني اميه، دوم علي (ع) و خاندان او را مبغوض ساختن! آيا اولي تنها به خاطر عشق به يافتن محبوبيت بود و دومي در اثر دشمني قبيله اي و عداوتهاي تيره اي؟ و آيا بين اين دو از نظر هدف ارتباطي وجود داشت؟ يا مستقل و جداي از يكديگر تعقيب مي شدند؟.

نويسنده معتقد است كه انگيزه ي زاده هند در انجام اين دو كار دست يافتن به مقاصد شوم و خطرناكي بود و نمي توان عامل اين دو كار را تنها همان دو علت نسبتاً ساده بالا دانست، از نظر من انگيزه ي واقعي معاويه اين بود كه مي ديد واسطه ي بين پيغمبر و مردم در تعليم حقايق و فرامين عاليه ي اسلام خاندان علي هستند و طبيعي است كه اگر آن دودمان فضيلت واسطه ي بين مردم و مقام نبوت و الهام دهنده اسلام و تعاليم آن باشند بدون ترديد


امت با چهره ي حقيقي آن مكتب آسماني آشنا خواهد گشت و در آن صورت ديگر اجتماع سر سازش با ستم ستمگر نخواهد داشت و اجازه نمي دهد تا دزدان سر گردنه هاي ديروز و صنا ديد ترك و گناه در پناه تظاهر به اسلام و حمايت از قرآن امروز در قيافه ي اسلام پناهي ظاهر گردند و با استفاده ي از اين ماسك به هستي و حقوق ميليونها انسان خيانت كنند و با خاطري آسوده بر گرده ي مردم سوار باشند، معاويه و هر ستمگري مانند او از چنين اسلامي كه همان اسلام واقعي است سخت در وحشتند زيرا در محيط اسلام آنچنان ديگر جائي براي معاويه ها باقي نخواهد بود.

اما اگر اين واسطه حذف شود و ديگر امت خاندان علي را نشناسد و اسلام را از آن دودمان پاك نگيرد و بجاي آنها بني اميه واسطه گردند و نظرات پيغمبر را آنها براي مردم بيان كنند!!! و اسلام را- و يا به تعبير صحيحتر چيزي را به نام اسلام- آنها به اجتماع الهام دهند ديگر آن اسلام براي معاويه و هيچ ستمگري خطرناك نيست، آن اسلام از نظر معاويه و همه ي جباران همان اسلام ماماني!!! و دوست داشتي!!! و جالب است كه مانند پلي است و براي تسلط و ستم هر چه بيشتر بر مردم در اختيار ستمگران قرار دارد اين اسلام ديگر مانند مومي در دست جباران است كه نه معاويه از آن احساس خطر مي كند و نه هيچ ديكتاتور و خونخوار ديگر، آري به خاطر اين حساب است كه مي بينم معاويه يعني همان شيطان حيله گر براي دست يافتن به مقصود كثيف خود ابتدا يك «ذاپاس» قلابي و ساختگي از خاندان بني اميه مي سازد و با كمك راويان پليد و بي ايمان


حديث احاديثي را به دروغ و جعل در مدح و ستايش بني اميه از رسول خدا نشر مي دهد و با دستياري طراحان فرهنگ و گردانندگان منبر و محراب آن روز همان احاديث ساختگي و خوراكهاي مسموم را در مكتب خانه ها و در هنگام ايراد خطابه به خورد كودكان و مردم آن عصر مي دهد تا از اين راه محبوبيت مذهبي و نفوذ معنوي و قداست براي آن دودمان ايجاد كند و پس از ساختن و پرداختن اين «ذاپاس» دروغين چرخهاي اصلي اسلام يعني خاندان علي عليه السلام را كه الهام دهنده نظرات پيغمبر و اسلام و بيان كننده فرامين آسماني آن بودند از جاي بر كند و با كمك سب و لعن و تهمت و دورغ آنها را مبغوض و منفور اجتماع سازد تا بتواند زمينه و شرائط را آماده كند و يكباره پس از جاي كندن چرخهاي اصلي اسلام يعني خاندان پاك علي عليه السلام آن «ذاپاس» قلابي يعني دودمان بني اميه را بجاي آنها قالب بزند و از آن پس ديگر مردم در پست واسطه ي بين خود و اسلام و پيامبر بني اميه را ديدار كنند و بس! و اسلام همان باشد كه اين واسطه ها به مردم بگويند و الهام دهند! آري اينست سر آنكه معاويه از يك سوي در راه كسب محبوبيت براي دودمان بني اميه مي كوشد و از سوي ديگر با جديت هر چه بيشتر مي خواهد علي و خاندان علي عليهم السلام را از نظرها ساقط و در جامعه منفور سازد.