بازگشت

ماهيت صلح امام حسن


تا اينجا ما فلسفه ي انجام شدن صلح امام دوم و ارزيابي آنرا از نظر حفظ موجوديت اسلام و عدالت بسيار فشرده و كوتاه شرح داديم اما يادآوري اين نكته لازم است كه ماهيت صلح آن حضرت بر سميت شناختن خلافت براي معاويه نبوده بلكه تنها عبارت از رها كردن وي و عدم تعرض به او بوده است و از همين جاست كه يكي از شرائط صلح امام عليه السلام اين بود كه هيچگاه معاويه را به لقب اميرالمؤمنين خطاب نكند [1] .

تاريخ مي نويسد هنگامي كه صلح منعقد گرديد حضرت مجتبي (ع) در برابر مردم خطبه اي ايراد فرمود و در آنجا به ماهيت صلح خويش- اين حقيقتي كه ما آنرا ادعا كرديم- با صراحت اشاره نمودند...

«ان معاوية نازعني حقاً هو لي فتركته لصلاح الامة و حقن دمائها [2] .

يعني معاويه در گرفتن حقي كه براي من بود (حكومت) با من به جنگ برخاست ولي من آن را رها كردم زيرا مصلحت امت چنين اقتضا مي كرد و براي آنكه خون مسلمين (بدون آنكه بتوان از آن بهره اي برداشت) ريخته نشود.».

ابن اثير مورخ مشهور مي نويسد: پس از آنكه صلح حضرت حسن (ع) با معاويه انجام شد آن حضرت با نزديكان و خويشان خود از كوفه كوچ


نمود و بسوي مدينه رهسپار شدند. هنگامي كه آن بزرگوار در راه مدينه بودند جمعي از خوارج به رهبري مردم فروة بن نوفل شجعي در نزديكي كوفه عليه معاويه قيام كردند، معاويه براي آنكه با يك كرشمه دو كار انجام دهد يعني هم قيام فروة بن نوفل و ياران او را درهم بكوبد و هم تسلط خويش را بر حضرت مجتبي و متابعت آن حضرت را از خود اثبات نمايد به آن بزرگوار نامه اي نوشت و ضمن آن قيام خوارج را به اطلاع آن حضرت رساند و از او خواست كه قبل از رفتن به مدينه بسوي آن جمع برگردند و به فرمان معاويه با آنان جنگ كنند. امام هنگامي كه نامه ي معاويه را قرائت فرمود. در جواب چنين نگاشت:

«لو آثرت ان اقاتل أحداً من اهل القبلة لبدأت بقتالك فاني تركتك لصلاح الاُمة و جقن دمائها [3] .

يعني اگر نيكو مي شمردم (و مصلحت مي دانستم) كه با يكي از كساني كه (ظاهراً) اهل قبله اند پيكار كنم هر آينه به جنگ با تو ابتدا مي كردم ولي ترا رها كردم بخاطر مصلحت اجتماع و به منظور حفظ خون مسلمانان (بدون آنكه بتوان از ريختن خون آنها نتيجه و بهره اي گرفت.»

خواننده ي عزيز- در اين دو جمله ي كوتاه كه از امام مجتبي عليه السلام نقل كرديم دقت فرمائيد كه چگونه آن حضرت ماهيت صلح خود را با معاويه روشن مي سازد و بخوبي آشكار مي كند كه آن بزرگوار


با صلح خود خلافت زاده ي هند را به رسميت نشناخت بلكه او را رها كرده و پيمان داد كه تنها متعرض وي نگردد.

ماهيت صلح امام مجتبي عليه السلام با آنكه تنها واگذاردن معاويه و پيمان بر عدم تعرض به او است، با اين حال آن بزرگوار مواد جالبي را در صلحنامه گنجاندند كه مهمتر از همه تعيين زمامدار آينده بود. حضرت حسن (ع) از معاويه پيمان گرفت كسي را بعد از خود براي حكومت تعيين ننمايد و انتخاب اين موضوع را به مردم واگذارد [4] و البته پيدا است كه هدف اصلي آن حضرت از اين ماده اين بود كه راه را براي زمامداري و حكومت برادر معصومش حضرت حسين (ع) بعد از معاويه هموار سازد و اگر فرزند سفيان پس از مرگ امام دوم اين ماده را نقض نمي كرد در حكومت يافتن امام سوم ترديدي نبود.


پاورقي

[1] ناسخ التواريخ حالات امام مجتبي صفحه‏ي 62.

[2] ناسخ التواريخ حالات امام مجتبي صفحه‏ي 62.

[3] کامل ابن‏اثير ج 3 صفحه‏ي 205 چاپ مصر سال 1301.

[4] ناسخ التواريخ حالات امام مجتبي صفحه‏ي 62.