بازگشت

آغازي پس از پايان دردناك


براي پيش بيني و دريافت چگونگي حكومت امام مجتبي (ع) در مشكلات فراواني كه در برابر آن بزرگوار وجود داشت كافي است كه ما نگاهي كوتاه به پايان دردناك عصر اميرالمؤمنين عليه السلام بيفكنيم، زيرا امام دوم در وضع نامساعدي حكومت اسلامي را در دست گرفت كه از يك سوي سرسخترين دشمن آزادي و عدالت يعني معاويه موقيعت خويش را بخوبي تحكيم بخشيده و از سوي ديگر آنهائي كه امام مي خواهد با كمك و نيرويشان با چنان جرثومه نيرومند فساد به پيكار برخيزد كساني هستند كه علي (ع) از سستي و زبوني و ضعف انساني آنان آنچنان ناراحت و ملول بود كه آنها را نامرداني در چهره هاي مرد مي خواند و مي فرمود دوست داشتم شما را نه بينم و شما را نشناسم آري با توجه به اين شرائط است كه آينده حكومت امام حسن عليه السلام بخوبي قابل پيش بيني است اكنون تفصيل آن حوادث.

فرزند بزرگ علي عليه السلام هنگاميكه قدرت را در دست گرفت مهمترين مشكلي كه در برابر وي و در راه مصالح اسلام و اجتماع قرار داشت، همانا حكومت معاويه در شام است. اگر اين مشكل از ميان برداشته شود دنياي اسلام موانع ديگري را كه در سر راه موفقيت هاي


جهاني وي وجود دارد به آساني مي تواند از ميان بردارد با اين حساب. حساسترين مشكل اين حكومت بر كناري معاويه است، حضرت مجتبي (ع) براي حل اين مشكل ابتدا او را به بيعت با خود دعوت فرمود، اما دعوتي كه ضمن آن تصميم قاطع و اراده ي حتمي آن بزرگوار براي محو دائمي آن سرچشمه ي فساد بخوبي هويدا است. امام حسن عليه السلام ضمن يك نامه معاويه را دعوت مي كند تا با وي بيعت نمايد و به خلافت آن حضرت تن در دهد. اما سپس چنين اضافه مي كند:

«و ان انت أبيت الا التمادي في غيك سرت اليك بالمسلمين فحاكمتك حتي يحكم اللَّه بيننا و هو خير الحاكمين [1] .

يعني اگر به بيعت با من تن در ندهي و همچنان در ضلالت و گمراهي خود اصرار ورزي من با اجتماع مسلمين بسوي تو رهسپار مي شوم و با تو مخاصمه مي كنم تا هنگامي كه خداوند در بين ما حكم كند و او بهترين حكم كنندگان است». اين نامه از سوي آن حضرت به معاويه داده شد، ولي او نه تنها صريحاً آنرا رد نمود بلكه با فرستادن جمعي از مأمورين سري خود بكوفه و بصره و نقشه هاي شومي كه در اختيار آنان قرار داد، درصدد برآمد تا مردم را عليه آن حضرت و حكومتش بشوراند و انقلابي از داخل در برابر وي بوجود آورد اما خوشبختانه جاسوسان او بزودي دستگير مي شوند و به جزاي خيانت خود مي رسند ولي او يعني همان تنها خطر بزرگي كه جهان اسلام را در زير پرده ي نفاق و اسلام خواهي خود! تا سرحد نيستي


و سقوط تهديد مي كند. تصميم جدي دارد تا اجازه ي حكومت به خاندان پيغمبر ندهد هر چند اجراي اين تصميم بقيمت يك جنگ بزرگ و خونين بيانجامد!.

خواننده عزيز- بسيار ظالمانه و جفا است اگر كسي تصور كند امام مجتبي (ع) بخطر واقعي حكومت معاويه براي جهان اسلام و اجتماع واقف نبوده و يا آنكه آن حضرت براي ريشه كن كردن اين شجره خبيثه (كه با دست عمر در چمنزار اسلام بذر شده بود) تا آخرين حد امكان كه مصالح اسلام اقتضاي آنرا داشت اقدام نفرمود!.

ما اكنون بخواست خداوند اين واقعيت را روشن خواهيم ساخت كه چگونه امام تمام نيروئي كه در اختيار داشت بكار انداخت تا شايد بتواند اين ماده فساد را از پيكر اجتماع قلع كند و جهان اسلام را براي هميشه از شر حكومت بني اميه آسوده سازد. اما نيرنگ هاي شيطاني معاويه از يكطرف و دردناكتر از آن، سست پيماني و بي وفائي و بي ايماني مردم از سوي ديگر، و خلاصه همان عواملي كه در حكومت علي (ع) براي ادامه ي حيات ننگين معاويه وجود داشت درست همان عوامل به فرزند معصوم علي (ع) هم اجازه نداد تا آن حضرت موفق گردد و به آن هدف بزرگ و انساني دست يابد.


پاورقي

[1] ناسخ التواريخ حالات امام مجتبي صفحه‏ي 82.