بازگشت

آنجا كه يك بام دو هوا دارد


چهره هاي ضد و نقيض و تضادهاي روشن و آشكار و يا بقول معروف براي يك بام دو هوا قائل بودن از مسائلي است كه در تاريخ زندگي بسياري از مردان سياسي و كساني كه خود اهل «هل و عقدها» و «زد و بندهاي ريشه دار» هستند فراوان سابقه دارد، در يكجا موضوعي تحريم مي گردد و جلو انجام كاري به شدت گرفته مي شود ولي در جاي ديگر كه مصالح اقتضا كند (البته مصالح فردي و شخصي خودشان) همان موضوع انجام شده بالامانع و بلكه لازم اعلام مي گردد!!! متأسفانه اين قسمت در زندگي فرزند خطاب عمر هم كم سابقه نيست نه تنها در عصر حكومت وي بلكه حتي پيش از دوران


حكومت- آنجائيكه راه را براي زمامداري و حكومت خويش و رفيقش بوبكر با دقت و مراقبت هموار مي سازد- اين چهره متناقض و متفاوت را مي توان ديدار كرد و از آن جلمه اين پيامبر بزرگورا اسلام صلي اللَّه عليه و آله در بستر مرض افتاده و در شرف ارتحال به جهان ديگر هستند، جمعي از صحابه نزد وي نشسته اند رسول خدا فرمودند براي من قلم و قطعه ي سفيدي بياوريد تا چيزي بر آن بنويسم كه پس از من گمراه نگرديد».

پيدا است كه اين نوشته پيغمبر چيزي جز درباره ي وصايت و زمامداري علي عليه السلام نخواهد بود و اگر اين نوشته و سند كتبي صريح در دسترس امت باشد ديگر مشكل مي توان با تفسيرها!!!! و توجيه ها!!! همانند آنچه كه درباره ي غدير و فرمان خداوند در آنجا نسبت به زعامت و حكومت فرزند ابوطالب عليه السلام انجام شد- اينجا انجام داد از اين نظر عمر بالافاصله به سخن پرداخت و با يك جسارت شرم آور جلو انجام اين كار را گرفت و با صراحت گفت «اين مرد يعني پيغمبر (نستجير باللَّه) هذيان ميگويد كتاب خدا در ميان ما است و آن ما را كافي است» [1] .

ولي همين مرد- مردي كه از وصيت رسول خدا جلو مي گيرد و به بهانه اينكه «قرآن در بين ما است» از نوشتن آن منع ميكند در هنگام مردن ابوبكر در كنار بستر وي نشسته در حاليكه فرزند قحافه عثمان را كنار بالين خويش مي طلبد و به وي- در حضور عمر- مي گويد وصيت بنويس و او هم مي نويسد و در آن صريحاً عمر بعنوان خليفه و جانشين رسمي


بوبكر تعيين مي گردد [2] .

ولي شگفت آور است كه عمر يعني همان مردي كه از نوشتن وصيت پيغمبر جلو مي گيرد و مي گويد «قرآن در بين ما است و آن ما را كافي است» چگونه در اينجا هيچگونه سخن نگفت و به نوشتن وصيت از جانب ابوبكر بهيچ صورت اعتراضي نكرد؟!.

نه تنها وي در اينجا اعتراضي به وصيت نوشتن فرزند قحافه ندارد بلكه با صراحت تمام پس از مرگ وي صاحبه رسول خدا را جمع مي كند و مي گويد بيائيد به بينيم خليفه پيغمبر!!؟ ابوبكر چه وصيتي كرده تا بر طبق آن عمل كنيم!!!.



پاورقي

[1] صحيحي بخاري ج 1 صفحه‏ي 22 چاپ هند.

[2] کامل ابن‏اثير جزء ثاني از جلد اول صفحه‏ي 163.