بازگشت

اعلام شهادت


از اسب بر زمين افتاد. مركب تربيت شده اش يال خويش را از خون امام رنگين كرد و بسرعت خود را به در خيمه ها رساند و با همهمه خود زنان را متوجه جريان كرد. زنان و كودكان از خيمه ها بيرون دويدند دور حيوان را گرفتند، به دست و پايش آويختند، كنايه پرسش از اينكه امام را چه كردي؟ و او در كجا به خاك افتاده است؟ [1] .

اسب در پيش و اهلبيت در دنبال، زينب عليهاالسلام بالاي تل زينبيه آمد. امام را در آن حال ديد. او در قتلگاه افتاد بود و رمقي بر تن نداشت هر كسي مي توانست او را بكشد. فردي در آن حال تيري بر گلوي او زد، ديگري ضربتي بر گردن او، فردي نيزه اي به پهلوي او، ناجوانمردي ضربتي بر بازوي چپ او، و شمر هم بر سينه او و عمر سعد هم


تماشاچي او.

زينب عليهاالسلام خطاب به عمر سعد: حسين را مي كشند و تو همچنان او را مي نگري؟ عمر سعد از او روي برگرداند. زينب عليهاالسلام به رسم عرب دستها بالاي سر گذارد- آيا مسلماني نيست كه به كمك و ياري بشتابد؟ عمر سعد دستور داد زود حسين را راحت كنيد. و شمر چند ضربه شمشير بر بدنش زد و سرش را بريد. [2] .


پاورقي

[1] زيارت ناحيه مقدسه.

[2] مقتل خوارزمي ج 2 ص 73.