بازگشت

سخنراني ها


او در روز عاشورا در عين جنگ و خستگي، در عين تشنگي و به زحمت حركت كردن زبان در دهان، در عين بهم خوردن لبها چون دو چوب خشك، در عين تيره و تار ديدن دنيا در برابر چشمها از شدت تشنگي، در عين خونريزي هاي شديد ناشي از زخم


تير و نيزه و سنگ چندين سخنراني توام با هيجان داشت.

آري هيچ خطيبي چون او با هيجان حرف نزد، و هيچ مظلومي چون حسين از حق مظلومان دفاع نكرد و هيچ خيرخواهي چون او به خيرخواهي امت نپرداخت. و هيچ تشنه اي چون او فصيح سخن نگفت و هيچ گرسنه اي با چنين قدرت و قوت به سخنگوئي نپرداخت.

سخنانش در كمال متانت و وقار است، در حاليكه داغ جوانانش را بر دل دارد و ذره اي اضطراب و نابساماني در سخن و خلط مبحث ندارد با اينكه گل شيرخوارش را پرپر كردند. اديبانه حرف مي زند- فصيحانه سخن مي گويد، با پتك، سخن بر سر بدانديشان مي كوبد و آنها را مورد خطاب قرار مي دهد كه شما طاغوت امتيد، و قاتل فرزندان پيامبر صلي الله عليه و آله و نابود كننده عترت اوصياء: فانما انتم طواغيت الامه،... و قتله اولاد الانبياء و مبيري عتره الاوصياء. [1] .

او بر شتري سوار است تا بلندتر بنظر آيد و همگان او را ببينند، عمامه پيامبر را بر سر دارد بعنوان سمبل و نشانه اي زا بازماندگان او، بر بلندي قرار مي گيرد تا حرفهاي او را بشنوند ولي مردم هلهله مي كنند تا سخنانش به گوشها نرسد. و او صبر مي كند تا هلهله ها تمام شوند. آنگاه خطاب با آنان اي مردم، در كار من شتاب نكنيد، به سخنانم گوش دهيد تا حرفهاي خود را بگويم و حجتهايم را عرضه كنم به انصاف رفتار كنيد. درباره من بررسي كنيد. و آنگاه مرا بكشيد، تا بعدا دچار پشيماني نشويد. مردم، من فرزند پيامبر شمايم، به دعوت شما آمده ام، شما مهمانم كرده ايد، اگر من گناهكارم چرا آب را بر روي فرزندان من بسته ايد؟ و...


پاورقي

[1] مقتل مقرم ص 282.