بازگشت

فدايي امام


اينان فدائي امام بودند و چون پروانه به دور وجودش مي گشتند. زهير بن قين در حمله ي صبح عاشورا تيرباران شده و خون از سراسر وجودش جاري بود. به خدمت امام آمده و دست بر دوش او نهاد و چنين سرود:

فديت نفسي هاديا مهديا- اليوم القي جدك النبيا جانم فداي تو، تو چه معلم نيكو و ارزنده اي براي من بودي، امروز به ديدار جدت رسول الله صلي الله عليه و آله نائل خواهم آمد. و او همان كسي است كه در برابر امام سينه خود را سپر تير دشمن كرد تا امام نماز بگزارد. و پس از نماز بر خاك افتاد و جان به جان آفرين تسليم كرد.

عده اي از ياران در گرماگرم جنگ به دور امام طواف مي كردند و برخي از آنها مي گريستند كه چرا نمي توانند خدمت بيشتري انجام دهند. سعيد بن عبدالله به دور اما مي چرخيد در حاليكه 13 تير به صورت و گلويش خورده بود و به خاك افتاد و عرض كرد يا اباعبدالله آيا به عهد خود وفا كردم؟ امام فرمود آري، نيكو بعهد خود وفا كردي. [1] .

عباس بن علي عليهماالسلام وارد شريعه شد و با اسب به ميان شط شتافت كفي از آب، پر كرد و به دهان رسانيد ولي از آن آب ننوشيد، بخاطر وفاي با حسين عليه السلام و به ياد لب تشنه اش و هم او در حين جان دادن با اينكه دو دستش بريده، فرقش شكافته، و تير بچشمش خورده بود مي گريست. امام از او علت گريه را پرسيد. جواب داد بدان خاطر مي گريم كه پس از مرگ من، دشمن بر تو جري تر مي شود و تو مظلوم تر خواهي شد. [2] .



پاورقي

[1] ص 97 مجالس المواعظ.

[2] ياران حسين.