بازگشت

شور و شوق ياران


ياران حسين دركي عميق از رسالت انساني خود داشتند. آن درك را با شور و شوق الهي خويش همراه كرده و به پيشباز مرگ شتافته بودند. بوي مرگ، احدي را نترسانده بود، و بلكه اين مرگ بود كه از دست آنها مي گريخت.

آري، داستان عاشورا داستان جوانان پرشوري است كه در همه لذات و عيش خود، و حتي برخي از حجله عروسي خود گذشتند و به ميدان مبارزه آمدند. و هم داستان پيراني است كه احساس كردند پيري عذر خانه نشيني نيست و آنجا كه ضرورتي باشد پيران نيز بايد به مبارزه و قبول شهادت بپردازند. و اين يك وظيفه و يك تكليف است.

آنها مرداني عاشق بودند و در راه وصول به وصال معشوق همه مصائب را با جان و دل پذيرا شدند. شعله هاي عشق خدا را در دل برافروختند و عقل و منطق عام را در آن سوختند با روحيه باز، با جاذبه اي الهي، با صداقت و اخلاص همه چيز را از ياد بردند و هدف اعلاي زندگي را شهادت قرار دادند.