بازگشت

مذاكره اول


عمر سعد پس از ورود به كربلا چند تن از روساي لشكر خود را خواست و بآنها دستور داد كه به نزد امام بروند و از او بپرسند كه چرا به اينجا آمده است احدي آن را پذيرا نشد زيرا خود آنها به امام نامه نوشته و دعوتش كرده بودند.

سرانجام كثير بن عبدالله حاضر شد به نزد امام برود و از او علت آمدن را بپرسد و حتي پيشنهاد كرد كه امام را غفلتا بكشد. به سوي امام آمد و خواست با شمشير وارد شود ابوثمامه صائدي اجازه اش نداد- مشاجره اي فيمابين صورت گرفت و او برگشت.

قره بن قيس آمد و علت آمدن را از امام پرسيد و امام فرمود من بيحساب باينجا نيامده ام دعوتم كرده اند پذيرفتم، اگر از اين دعوت پشيمانيد برمي گردم.

سرانجام عمر سعد با امام، هر يك با 20 تن مسلح، در كنار هم قرار گرفتند و بحثهائي ميان آنها صورت گرفت و امام علت حركت خود را بيان كرده و فرمود مردم او را دعوت كرده اند و چنانچه از اين دعوت و ديدار كراهت دارند برمي گردد و اين اتمام حجت خوبي براي دشمن بحساب مي آمد [1] و عمر سعد گزارش امر را به ابن زياد داد. [2] البته او به امام گفته بود از خداي مي خواهم به من كمك كند تا با تو محاربه نكنم.


پاورقي

[1] الفتوح ج 5 ص 166.

[2] ارشاد مفيد ص 339.