بازگشت

در ارتباط با امام


رابطه آنها با امام رابطه اي جدا معنوي بود و خصيصه هاي روحي آنها در اين زمينه عبارت بود از:

- عشق به امام: اينان عاشق امام بودند. عابس در روز عاشورا به امام گفت من در روي زمين از تو كسي را عزيزتر ندارم، اگر چيزي بهتر از جان داشتم در راهت نثار مي كردم. [1] .

زهير گفته بود دوست دارم در راه تو كشته شوم، و آنگاه زنده شوم و دوباره كشته شوم اين كار تا هزار بار، تا خداي ترا زنده نگه دارد.

- اخلاص به امام: عباس عليه السلام وارد شريعه آب شد، ولي بياد تشنگي امام از وسط شريعه آب تشنه برگشت. سيف بن حارث براي امام گريه مي كرد و دوباره علت گريه مي گفت براي اين است كه نمي توانيم براي تو كاري انجام دهيم. غلام ابوذر با عجز و لابه از امام اجازه ي شهادت گرفت و مي گفت مرا از شهادت محروم مكن.

- وفاداري به پيمان: با اينكه امام بيعت را از آنان برداشته بود آنها ترك بيعت


ننموده و بيوفائي نكردند: زهير از شدت زخم جراحات به خاك افتاد و از امام پرسيد آيا وفاي به عهد كردم؟ سويد بن عمر زخمي افتاده و مدهوش بود، دشمن بگمان اينكه او جان داده بخود رهايش كرده بود او بهوش آمد و كاردي پيدا كرده و مجددا حمله كرد. او را دستگير كرده و كشتند.

- توصيه ها براي امام: بسياري از ياران در حين مرگ دوستان خود را به ادامه ياري با امام سفارش كردند مثل مسلم بن عوسجه كه در حال مرگ به حبيب گفته بود: اوصيك بهذا الغريب ترا به اين غريب سفارش مي كنم.

و در نهايت وصف شهيدان والاتر از آن است كه در اينگونه بحثهاي محدود جاي گيرد. بايد اذعان كنيم آنچه كه ذكر مي شود قطره اي در برابر درياست. شان و عظمت معنوي و قدسي آنها را كه مي تواند بيان كند؟



پاورقي

[1] ج 6 طبري ص 254.