بازگشت

نامه متقابل عمر سعد و ابن زياد


گفتيم عمر سعد قصد مماشات با حسين عليه السلام و ابن زياد و انديشه ايجاد صلح را داشت و در عين حال ميخواست به حكومت ري برسد و مقدس مآبي خود را هم حفظ


كند پس از ملاقات با امام حسين عليه السلام و مذاكره اي بي حاصل بدان اميد كه بالاخره مي تواند امام را به سازشي با يزيد قانع سازد نامه اي بدين مضمون تهيه كرد و به سوي ابن زياد فرستاد.

خداوند كار امت را اصلاح كرد. حسين عليه السلام حاضر است در يكي از مرزها باشد و يا به موطن اصلي برگردد و هم حاضر است خود به نزد يزيد رود و با هم بنحوي مساله ي فيما بين را حل كنند و... و از ابن زياد در اين شرايط كسب تكليف كرد.

نامه به ابن زياد رسيد و ظاهرا از اين امر خرسند شد كه مرا با حسين عليه السلام چه كار؟ به عراق و ولايت آن كاري ندارد بهر كجا كه خواهد برود؟ ولي شعر در مجلس حاضر بود. عمر سعد را بر اين نامه سرزنش و ابن زياد را به جنگ با حسين عليه السلام تشويق كرد. [1] و بر اين اساس بود كه ابن زياد در جواب نامه ي عمر سعد نوشت:

ترا به نزد حسين عليه السلام نفرستاده ام كه با او صلح كني، از او دست برداري، و يا از او شفاعت نمائي، او را وادار به تسليم و بيعت نما. و اگر بدان تن در نداد، او را بكش، بدن او را مثله و قطعه قطعه كن، اسبها را بر پشت و سينه او به حركت درآور. مي دانم كه پس از مرگ، اسب تاختن بر بدن او اثري ندارد، ولي چون اين سخن بر زبانم جاري شده بايد آن را انجام دهي، اگر چنين كني مطيع، و درخور پاداشي، اگر نه فرماندهي لشكر را به شمر واگذار و از ولايت ري هم چشم بپوش. [2] .

و هم نوشت حسين عليه السلام اينك در چنگال ما گرفتار است و راه خلاصي مي جويد. هرگز نبايد رهايش كرد، بر او سخت بگير تا بيعت كند و پس از بيعت نظر خود را اعلام خواهيم كرد. [3] .

او همه ي اين مطالب را به شمر هم گفت و او را به سوي كربلا روان ساخت.


پاورقي

[1] ابن ابي‏الحديد.

[2] کامل ج 3 ص 284.

[3] طبري ج 6 ص 233.