بازگشت

سخنراني ابن زياد


حاكم كوفه پس از اعزام عمر سعد به كربلا در مسجد جامع به منبر رفت و از مقام و رتبت بني اميه، و از شان ابوسفيان و معاويه سخن گفت، مردم را تطميع كرد كه يزيد


فرمان داده است حقوق شما دو برابر شود و اين حقوق از آن كسي است كه تابع امير باشد.

او در اين سخنراني، جنگ با حسين عليه السلام را ترغيب كرد. درب بيت المال را گشود، به مردم پولها داد وعده ها بيارست و چه بسيار از سست اعتقادان كه با اين پولها خود و دين خود را باختند و به سوي كربلا براي جنگ با حسين عليه السلام حركت كردند.

او از سوي ديگر فرمان داد راهها را كنترل كنند، و ورود و خروجها را در نظر گيرند تا مبادا شخصي از كوفه به ياري حسين عليه السلام بشتابد و آن چند نفري كه مخفيانه از كوفه به كربلا رفتند و به حسين عليه السلام پيوستند در واقع با جان خود معامله كرده بودند. زيرا:

ابن زياد دستور داده بود هر كس را در حين خروج از كوفه ديدند دستگير كنند و محاكمه نمايند تا معلوم شود او را از اين خروج چه مقصدي بوده و گاهي هم براي ايجاد رعب، برخي از دستگير شدگان را مي كشتند، نوشته اند مردي از شام براي مطالبه ميراثي به كوفه آمده بود و پس از اتمام كار مي خواست به شام برگردد او را دستگير كرده و به نزد ابن زياد آوردند- و او بدون محاكه دستور اعدامش را صادر كرده بود. [1] .

بدينسان جو كوفه جو رعب و وحشت بود و اينكه بسياري از دوستداران باوفاي حسين عليه السلام در عين علاقمندي به او نتوانستند به سويش بشتابند. بخاطر همين كنترلها و تنگناها بود. حبيب بن مظاهر از طرف امام ماموريت يافته بود به نزد قوم بني اسد رود و آنها را به ياري امام بخواند. و او رفت و آنها را دعوت كرد و 90 تن را بهمراهي امام آماده ساخت آنها در بين راه با گروه 400 نفري كنترل كنندگان مواجه شدند- و جنگ و درگيري پديد آوردند. عده اي كشته شدند و عده اي هم بازگشت كردند و نتوانستند به امام بپيوندند جريان به اطلاع امام رسيد. او فرمود: لا حول و لا قوه الا بالله. [2] .


پاورقي

[1] ابن ابي‏الحديد.

[2] طبري ج 6.