بازگشت

لشكركشي به كربلا


ابن زياد خشمگين از ورود حسين عليه السلام به منطقه عراق و به كربلا، و غضبناك از پاسخ حسين عليه السلام به نامه خود تصميم گرفت مساله حسين عليه السلام را يكسره كند و با انتقام گيري از او عقده هاي خود را باز نمايد. چهار هزار سرباز را تحت سرپرستي عمر سعد به سوي كربلا اعزام كرد. عمر سعد لشكر خود را شخصا نظام بندي و مرتب كرد و براي هر گروه رئيس و فرماندهي معين نمود و منصبي را مشخص ساخت.

دوستان عمر سعد، او را از اين حركت منع كردند و به او هشدار دادند كه با پسر پيامبر در نيفتد. او هم شبي را تا به صبح براي اخذ تصميم نهائي انديشيد ولي بالاخره با وسوسه و ترديد راه كربلا در پيش گرفت. البته او براي دلگرمي خود، به خود اين نويد را ميداد كه به كربلا مي روم و كار را به صلح مي كشانم و حسين عليه السلام را قانع مي كنم كه با يزيد كنار آيد و در آن صورت هم حكومت ري به رايگاه نصيبم مي شود و هم خون پسر پيامبر صلي الله عليه و آله را بر گردن ندارم.

او حق داشت چنين بينديشد و چنين فكر خامي را در ذهن بپروراند او امام را نمي شناخت و نمي دانست كه او فرزند مقاوم ترين و دلاورترين مردان جهان است و هرگز تسليم فردي پست چون يزيد و ابن زياد نخواهد شد.