بازگشت

حر و واقعه كربلا


آن روز كه حر در انجام ماموريت نظاميش سر راه بر حسين عليه السلام بگرفت، هرگز گمان نمي برد كه فرجام آن عملش به وقوع چنان فاجعه اي منجر گردد و حسين و


يارانش به كربلا كشانده شده در آنجا غريب و تشنه و مظلوم به شهادت رسند. او نمي دانست كه:

- خصم پسر پيامبر را به شهادت مي رساند.

- آب را بر روي او و ياران و خاندانش مي بندد و كودكانش تشنه مي مانند.

- همه ياران او كشته مي شوند و حتي طفل شيرخوار حسين هم شهيد مي شود.

بخشي از اقدامات حر ناشي از ناداني او به عواقب امور بود و بخشي ديگر هم بخاطر غرق بودن او در انديشه نظامي، و عادت در پيش وي به بيعت كوركورانه از مافوق، و قبول اصل عوام پسند المامور معذور و...

ما جريان بي خبري او را از عاقبت و فرجام كار از اين جا مي فهميم كه او در صبح روز عاشورا بهنگامي كه تنور جنگ را در حال شعله ور شدن ديد و دريافت كه خصم مخمصه اي عظيم براي امام بوجود آورده و قصد كشتن او را دارد، خالصانه از لشكر خويش روي برگرداند و به سوي حسين آمد و با تمام وجود مبارزه كرد تا به شهادت رسيد.

بسياري از سران جنگ در كربلا كه عليه امام مظلوم ايستادند در آغاز كار از رمز و راز مفسده و كنه امور آگاهي نداشتند و بدون ارزيابي از خاتمت آن به اين وادي كشانده شده و بعد هم در همان وادي ماندند، و در صف قاتلان امام حسين عليه السلام قرار گرفتند.

اين مساله حتي درباره عمر سعد هم صادق بود. او در آغاز در پي آن بود كه بين امام و دستگاه بني اميه آشتي ايجاد كند و كار را به مسالمت به پايان برد. ولي طمعكاري و عدم آينده نگري او كار بدستش داد و او را در قتل پسر پيامبر سهيم ساخت.