راه سوم
واقعيت اين است كه حر راضي به جنگ با امام نبود، ولي از او هم دست برنمي داشت و قصدش اين بود كه او را به نزد ابن زياد برد. و امام فرمود بخدا قسم از تو تبعيت نمي كنم بهر بهائي كه بخواهد تمام شود. والله لا اتبعك. [1] .
سرانجام قرار شد راهي در پيش گيرند كه نه راه مكه (بازگشت) باشد و نه راه كوفه - راه العذيب را در پيش گيرند تا ببينند سرانجام چه خواهد شد و دو لشكر با فاصله اي اندك از يكديگر حركت كردند و حر در اين فرصت نامه اي به ابن زياد فرستاد و از او كسب تكليف كرد. [2] .
در همين مسير بود كه طرماح عدي از امام خواست به سوي كوههاي طي حركت كند و امام نپذيرفت. زيرا با حر به صورت ديگري توافق كرده بود. [3] البته امام بارها
كوشيد راه خود را به سوي باديه منحرف كند و از كوفه دورتر شود، ولي حر مانع آن مي شد. [4] و امام در اين مسير هم مجددا به ياران گفته بود كه فرجام كار ما خون است و شهادت و هر كس كه مي خواهد، برگردد و به محل امني برود. [5] .
پاورقي
[1] دينوري ص 250.
[2] مناقب ج 2 ص 193.
[3] طبري ج 4 ص 307.
[4] ص 251 اخبار الطوال.
[5] طبري 4 ص 323.