بازگشت

در مسأله قيامش


در قيام حسيني، شيوه مبارزاتي ويژه اي مي بينيم كه با صورت متعارف ديروز و امروز كمتر سازگار است در آن گاهي توقف است، زماني هجرت و گريز، در مواردي سخنوري و موعظه و سرانجام هم شمشير برافراختن.

حركتي را آغاز كرد كه در بروز آن سه عنصر دخالت داشت: درخواست بيعت از سوي معاويه و بعدها يزيد، دعوت مرد كوفه از او، و خواستاري امر بمعروف و نهي از منكر و سرانجام اصلاح امت اسلامي.

با مرگ معاويه و رشد جامعه اسلامي راه قيام براي امام هموار شد، مخصوصا از اين بابت كه امام را با يزيد معاهده اي و بيعتي نبود، افكار عمومي و احساسات عامه متوجه حسين شده و به نفع او بود و او نيز به حوادث و جريانات آگاهي داشت و در نتجيه لوابس و اشتباهات متوجه او نمي تواند شد. العالم بزمانه لا تهجم عليه اللوابس. [1] .

و البته او آگاه از فرجام كار و شهادت خويش بود و مي دانيم آگاهي از حوادث و حتي خطرات سبب آن نمي شود كه آدمي دست از وظيفه بشويد و يا در مقام گذران امور حضرات معصومين عليهم السلام حق ندارند از عنصر علم غيب به نفع حيات شخصي خويش بهره گيرند.


پاورقي

[1] تحف العقول ص 161.