بازگشت

حركت از روي شوق


شايد هر فردي ديگري كه بجاي امام مي بود، آينده را بدانگونه كه امام ديده بود، مي ديد پاي از حركت پس مي كشيد و حتي خود را در گوشه اي مخفي مي كرد. اما امام چنين نبود. در سراسر حركت پرماجرايش قويدل و نيرومند، با جرات و رشادت به پيش رفت و تكيه كلامش در همه احوال اين بود: انا لله و انا اليه راجعون.

من هيچ يك از اين سخناني را كه برخي از مرثيه خوانان درباره عجزها و لابه هاي امام سروده و عرضه مي دارند باور ندارم. امام در كار و حركت خود، و حتي در قيام و شهادت خود نقطه كور و تاريكي نداشت كه در مسير متزلزل باشد و يا دست به دامن اين و آن گردد. راه و هدف او روشن بود، و ديديم كه با آن همه آگاهي از مرگ و شهادت، و آن همه اصرار به ممانعت او راه خود را ادامه داد. پس ديگر جائي براي اظهار و عجز و حتي آب خواستن از دشمن براي او باقي نمي ماند.

او عاشق شهادت بود و بسي سرافراز، و مفتخر كه با چهره ي خونين به ديدار خدا مي رود. اسناد ما نشان مي دهند در هر گامي كه او به مرگ نزديكتر مي شد، چهره اش بازتر و رخسارش شكوفاتر مي شد. او در راه وصال به مقصود دست از جان شسته و زندگي و خواب و آسايش را بر خود حرام كرده بود. او در طول مدت عمر 57 ساله اش هر روز و سال و ماه، شهيد مي شد. آيا چنين فردي اينك از مواجهه با مرگ و شهادت كه قرآن فوز عظيمش مي شناسد، گريزان است؟